کاوش در تمدن ۷ هزارساله پایتخت

گفت‌و‌گو با «علی همدانی»؛ مدیر دانشنامه تهران بزرگ

پیشینه «تهران» یا به قول قدما «طهران»، با کشف بقایای باستان‌شناختی تازه در سالهای اخیر، به چیزی در حدود ۷ هزار سال پیش باز می‌گردد. شهری خوش آب و هوا، که به «انار» و «چنار»ش شهره است. اما این قضیه دیروز و کلانشهر امروز، به سبب جایگاه نظامی‌اش، چشم خیلی‌ها را از شاه طهماسب صفوی تا آغامحمد‌خان قاجار گرفته بود تا جایی که ابتدا محصورش ساخته و دو سده بعد، به پایتختی ایران انتخابش کردند...

دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵
پیشینه «تهران» یا به قول قدما «طهران»، با کشف بقایای باستان‌شناختی تازه در سالهای اخیر، به چیزی در حدود ۷ هزار سال پیش باز می‌گردد. شهری خوش آب و هوا، که به «انار» و «چنار»ش شهره است. اما این قضیه دیروز و کلانشهر امروز، به سبب جایگاه نظامی‌اش، چشم خیلی‌ها را از شاه طهماسب صفوی تا آغامحمد‌خان قاجار گرفته بود تا جایی که ابتدا محصورش ساخته و دو سده بعد، به پایتختی ایران انتخابش کردند. حالا برای این شهر (شمیرانات، تهران، ری)، پس از ۲۳ سال پایتخت بودن، دانشنامه‌ای نوشته‌اند ـ در حال نگارش هستند ـ که می‌خواهد در روز و روزگاری که در سراشیبی بی‌خاطره‌شدن گام بر می‌دارد، هویتش حفاظت و حراست شود تا ساکنان آینده‌اش، دست کم چیزی از میراث گذشته زادگاه‌شان ـ که شاید دیگر در آن زمان، اثری از روزگار اکنون بویژه بساتین و ابنیه تاریخی‌اش نباشدـ بدانند. برای بررسی این مهم ، با «علی‌همدانی» به گفت‌وگو نشستیم که مدیر دانشنامه تهران بزرگ و مدیر بخش جغرافیا در مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی است.
آقای دکتر همدانی! نخستین بار نام« تهران» در چه زمانی در تاریخ آمده است؟
ظاهراً در منابع مکتوب تاریخی نخستین بار نام« تهران» در اشاره به نام محمد ابن حمّاد تهرانی رازی از محدثان قرن سوم هجری قمری آمده است .وجود این نام در قرن سوم هجری نشان می‌دهد که تهران در سده های نخستین اسلامی یکی از کانونهای جمعیتی در اطراف ری بوده و با کمی اغماض، می توان دیرینگی تهران را دست کم به اواخر روزگار ساسانیان رساند. زیرا وجود شخصیتی چون محمد بن حمّاد تهرانی در سدۀ سوم هجری نشان می دهد که می بایستی از عمر تهران چند صد سال گذشته باشد تا چنین شخصیتی شناخته شده در جهان اسلام در آن پرورش یافته باشد. نشانه های دیگری جز منابع مکتوب تاریخی هم در دست است که بر پایۀ آنها می توان دیرینگی تهران را روزگارانی کهنتر رساند. برای نمونه یافته های باستانشناسان در کاوشهای حوالی خیابان مولوی که مهمترین آن کشف اسکلت زنی است که همراه چند قطعه ظروف سفالین دفن شده است. این ظروف سفالین از لحاظ تکنیک ساخت و نقشهای روی آن همانند ظروف یافت شده در چشمه علی ری است. از این رو می توان استنباط کرد که دیرینگی سکونت انسان در تهران به حدود ۷۰۰۰ پیش باز می گردد. اما این کاوشهایی که به صورت محدود صورت گرفته است به این پرسش که آیا استقرار جمعیت در تهران از ۷۰۰۰ سال پیش تا کنون به صورت مستمر ادامه داشته است، پاسخ قطعی نمی دهد و نیاز به کاوشهای بیشتری دارد.. به این نکته نیز باید توجه داشت که وضعیت توپوگرافیکی و اقلیمی جلگه تهران شرایط مناسبی برای استقرار و جذب جمعیت به صورت دائم داشته است.
آیا می توان گفت که قدمت آثار به دست آمده در کاوشهای تپه های قیطریه و دروس شمیران همانند آثار به دست آمده در کاوشهای خیابان مولوی تهران است ؟
تقریبا همزمان است. اما با این تفاوت آثاری که در تپه های قیطریه و دروس به دست آمده نشانی از یک استقرار دائم پیدا نشده است.آنجا گورستانی متعلق به مردمان کو‌چ‌رو ـ و نه یکجا نشین ـ بوده است. آنها مردمانی وابسته به تمدن چشمه علی ری بودند که در روزهای گرم برای ییلاق به کوهپایه های جنوبی البرز می آمدند و میان شمیران و ری کنونی رفت و آمد داشتند. در تپه های قیطریه فقط گورستانی به دست آمده و نشانه هایی از استقرار جمعیت به صورت مداوم یافت نشده است.
آیا می توان با صراحت تاریخ تهران را به دورۀ پبش از اسلام رساند؟
به نظر من پیشینه تهران را میتوانیم به روزگاران پیش از اسلام برسانیم. این ادعا نیاز به توضیحات بیشتری دارد. در منابع مکتوب یاقوت حموی در اوایل سدۀ هفتم قمری برای نخستین بار درباره تهران به تفصیل سخن گفته است. اطلاعاتی که او داده متعلق به اوایل سده هفتم یعنی زمان هجوم مغولان به ایران است. اگر روی نوشته های یاقوت دقت کنیم به نتایجی می‌رسیم. یاقوت می نویسد تهران یک روستای بزرگ با ۱۲ محله است که هر محله توسط باغهای درهم تنیده از یکدیگر جدا بوده اند به گونه ای که رفت و آمد اهالی هر محله به محله دیگر عملا بدون اجازه اهالی محل غیرممکن بوده است و یاقوت این را ناشی از ناسازگاری مردم محله های تهران با یکدیگر می‌داند. وقتی نوشته های یاقوت را میخواندم سعی کردم موقعیت مکانی این ۱۲ محله را در محدودۀ تهران درون حصار شاه طهماسبی جانمایی کنم. در این میان چیزی که توجه مرا به خود جلب کرد وجود تعداد قابل توجه ای امامزاده در این محدوده بود. در همین محدودۀ کوچک که شمالش میدان توپخانه امروزی ، جنوبش خیابان مولوی ، غربش خیابان وحدت اسلامی یا همان خیابان شاپور سابق و شرقش خیابان ری کنونی است، بیش از ۱۲ امامزاده و بقعۀ متبرکه وجود دارد. امامزاده ها و بقعه های متبرکه از دیرباز در ایران محل اجتماعات و دفن اموات بوده اند. از این رو چه بسا که مردم ناسازگار تهران محله های خود را در پیرامون این امامزاده ها برپا داشته اند تا برای مراسن عبادی و تدفین درگذشتگان خویش نیازی به رفت و آمد به دیگر محله ها نداشته باشند. در این میان یک امامزاده خیلی جلب توجه می‌کند و آن هم بقعۀ « هفت دختران» است. این بقعه در محله ی سرچشمه ی کنونی واقع است. یعنی جایی که در گذشته حیات تهران به آب دو چشمه ی جاری در آن وابسته بوده است. و چشمه هایی که در آن محله بوده یکی از منابع اصلی آب تهران به شمار می رفته است. حال اگر کمی در نام این بقعه و موقعیت مکانی آن که کنار چشمه ای که یکی از اصلی ترین منابع آب تهران به شمار می رفته است، دقت کنیم به نتایجی دست می یابیم. می دانیم که عدد ۷ نزد مردمان ایران پیش از اسلام عددی مقدس بوده است و از سوی دیگر هر جا که در نام اماکن با نام دختر روبرو می شویم می توانیم آنجا را به ایزد بانوی آناهیتا که در باورهای ایرانیان پیش از اسلام ایزد بانوی آب بوده است مرتبط بدانیم. به گمااز این رو می توان گفت که تهران از پیش از دوره ی اسلامی مسکونی بوده است.
آیا میان دو نام «شمیران» و «تهران»، ارتباطی وجود دارد؟ چون هر دو دارای پسوند «ران» هستند.
اگر نام تهران و شمیران را از نظر زبان‌شناسی برسی کنیم در می یابیم که این دو نام از دو بخش تشکیل شده است . که در بخش دوم آنها پسوند «ران» در هر دو مشترک است. «ران» در زبان فارسی به معنای منطقه کوهپایه‌ای است. ما در غرب مازندران جایی به نام ران‌کوه داریم که معنای آن پای کوهاست. .همین بخش را در نام اران قفقاز داریم که کمتر از یک قرن است به غلط جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود. اگر ما به این نتیجه برسیم که بخش دوم این هر دو اسم به معنای پای کوه است بخش اول می‌ماند. به نظر من بهترین تحقیق را در این زمینه احمد کسروی انجام داده است او ریشه بخش اول شمیران را در واژه ی اوستایی زَم می‌داند؛ زم در زبان اوستایی به معنای زمستان است که ما الان هم در نام زمستان آن را به کار می‌بریم به معنای جای سرد. کسروی ریشه بخش اول در نام تهران که تَه یا تِه است را در تَف یا تَب که به معنای گرما است جست و جو می کند. اگر این معنا را بپذیریم شمیران می‌شود جای سرد و تهران می‌شود جای گرم که از نظر موقعیت جغرافیایی این دو نیز درست است.
خوانده‌ام، «کلاویخو» که نماینده پادشاه اسپانیا بود و در دوره تیموری به ایران‌ آمد، در سفرنامه‌اش به تهران اشاره کرده است.
بله، قبل از دوره صفویه اطلاعات بسیار اندکی از تهران داریم که برمیگردد به اندک اطلاعات موجود در کتابهای مسالک الممالک و چند سفر نامه ای که به تهران اشاره کرده اند مثل کلاویخو که چند شب در تهران مانده و اطلاعات خوبی هم به دست می‌دهد. جالب آنکه او در ری اقامت نمی‌کند و این نشان دهنده این است که ری در آن زمان دیگر مرکزیت نداشته است. بنابراین در تهران و در خانه حاکم منطقه که داماد تیمورلنگ است، اقامت می‌کند. او به مقر سلطنتی اشاره می‌کند که درآنجا از او پذیرایی شده و این نشان می‌دهد که عمارتی در تهران وجود داشته است که هر وقت حکام یا پادشاهان به آن منطقه می آمدند در آنجا اقامت می‌کردند. به گمان قوی این عمارت همین جایی است که بعدها باغ یا کاخ گلستان ساخته شده است.این نشان میدهد که بعد از دوره ی مغول توجه بیشتری به تهران شده است و تهران از یک مرکزیت برخوردار گشته است. کلاویخو هم از تهران به عنوان شهر(City) نام می‌برد و این نشان دهنده وسعت تهران.
به حصار شاه طهماسبی اشاره کردید. این، همان است که ۱۱۴ بارو داشته و در دوره ناصرالدین شاه با گسترش تهران آن را خراب کرده اند و دوباره حصاری بزرگتر ساخته اند؟
دقیقا همینطور استدر سال ۹۶۱ قمری شاه طهماسب به دور تهران حصارکشید.این حصار کشیدن نشان دهنده ی موقعیت تهران از نظر نظامی بوده است. همین وسعت حصار شاه‌طهماسبی نسبت به تهرانِ آن موقع که تا حدودی می‌شود هسته‌اش را حدس زد که کجا بوده، چندین برابر محدوده مسکونی تهران آن زمان بوده است اما شاه طهماسب بنا به دلایلی این حصار را بزرگتر گرفته چون در پی آن بوده تا منطقه آب‌پخش‌کن در سنگلج واقع در شمال غرب تهران آن زمان ، مظهرقنات مهرگرد در شمال تهران، جایی که امروزه کاخ گلستان است و هم دو چشمه ی موجود در محله‌ایی که ما در دوره قاجار به اسم اودلاجان و سرچشمه می‌شناسیم درون حصار باشند. همچنین شاه طهماسب با این کار می‌خواسته بخشی ازباغها و کشتزارهای اطراف تهران هم در درون حصار باشد که اگر دشمن حمله کرد و شهر را محاصره کرد مردم به آب و غذا دسترسی داشته باشند. به همین خاطر این حصار نسبت به وسعت تهران قرن دهم بسیار بزرگتر بوده است. در دوره فترتِ پس ازسقوط صفویه که حکومت مرکزی مقتدری در ایران وجود نداشته، تهرانمیان مدعیان سلطنت دست به دست می‌چرخید و برای آنها از اهمیت راهبردی برخوردار بوده است. چراکه تصرف این شهر در چنین نقطه ای به آنها این توانایی را می‌داده که بتوانند هم بر نواحی مرکزی ایران تسلط داشته باشند و هم نواحی شمالی‌تر. کریم‌خان زند هم به دنبال آن بود تا تهران را پایتخت کند و حتی ساخت و ساز هایی هم در تهران صورت داد که در همین محدوده ی کاخ گلستان کنونی است و خلوت کریمخانی یادگاری از آن دوره است اما وقتی بر محمدحسن‌خان قاجار پدر آقامحمدخان پیروز و او در جنگ کشته شد، به شیراز بازگشت. اگر محمدحسن‌خان در آن جنگ کشته نمی‌شد شاید کریم‌خان تهران را پایتخت می‌کرد.
ویژگی خوش آب و هوا بودن تهران، چقدر در اینکه حاکمان در دوره‌های تاریخی، جذب این شهر شوند، موثر بوده است؟ چون هنوز هم خیلی از برج‌های بلند مرتبه تهران روی باغ‌ها ساخته می‌شود که این نشان می‌دهد تهران با‌غ‌های گسترد‌ه‌ای داشته است.
-پیشتر اشاره کردم اولین جاهایی که اشاره به نام تهران را داریم در ارتباط با نام محمد بن حماد تهرانی است.اما در قرن پنجم وقتی که نام تهران برای اولین بار در منابع مطرح میشود به «انار» تهران و مرغوبیت آن اشاره شده است. یعنی تهران را به انارهای آن می‌شناختند. از قضا یاقوت حموی هم وقتی به تفصیل و نه با اشاره و به صورت گذرا درباره تهران صحبت می‌کند به باغ های درهم تنیده تهران اشاره دارد که این نشان می‌دهد تهران ـ بنا به گفته شهریار عدل که صحیح هم هست‌- یک « باغ‌ْروستا» بوده است.وجود این باغها و کشتزار های سرسبز به سبب موقعیت جغرافیایی تهران بوده است کهآبها و آبرفت های کوهپایه‌های البرز که از شمیران جاری می‌شده و به سمت دشت ری می آمده باعث می‌شده که سفره‌های آب زیرزمینی در سطح نه چندان عمیقی در اینجا پدید آیند و دشت تهران از خاک حاصلخیزی برخوردار باشد.. برای نمونه وقتی توماس هربرت (Thomas Herbert) جهانگرد انگلیسی در زمان شاه عباس صفوی به تهران می‌آید به این باغ‌ها اشاره می‌کند یا اندکی پس از او پیترو دلّاوالّه (Pietro Della Valle) ایتالیایی به تهران آمده است. او از چنارهای تهران و بسیاری آن یاد می‌کند. بعضی‌ها به غلط می‌گویند که او گفته تهران، «چنارستان» است اما او اشاره به چنارستان بودن تهران نکرده اما اشاره به چنارهای پرشمار تهران داشته و از شبکه های آبی که باغ‌های انبوه تهران را آبیاری می‌کرده است و نهرها و جوی‌هایی که می‌گوید در سراسر تهران روان بودند و خانه‌ها و باغ‌ها را آبیاری می‌کردنده اند سخن گفته است در منابع تا دوره قاجار و در تمام سفرنامه‌هایی که به تهران اشاره شده صحبت از سرسبزی و باغ‌های انبوه تهران داریم. اهمیت تهران نه به خاطر آب‌وهوا و نه به خاطر باغ‌های آن، بلکه به سبب موقعیت راهبردی آن از نظر نظامی مهم بوده است که توجه مدعیان سلطنت را به‌خصوص از دوره صفویه به بعد را به خودش جلب می‌کرده است. انگیزه ی آقامحمدخان هم وقتی که تهران را به پایتختی بر می‌گزید همین بوده است؛ چون از یک طرف ایل خودش که در دشت گرگان ساکن بودند به تهران نزدیک بود و قابل دسترسی و هم از طرف دیگر تسلط بر تهران می‌توانست تسلط بر نواحی مرکزی ایران را به همراه داشته باشد.از طرف دیگر، نظارت و تسلط بر دشت ورامین و دشت ری که بسیار حاصلخیز است و در آن زمان می‌توانسته است منابع غذایی سپاه او را فراهم کند، توجه آقا محمد خان را به تهران جلب کرده بود.
در دوره اقا محمدخان و حتی فتحعلی‌شاه می‌توانیم تهران را رصد کنیم و بگوییم که به سبب پایتخت شدن، افزایش جمعیت داشته است؟
قطعا. وقتی آغامحمدخان از نوروز سال ۱۲۰۰ قمری یعنی آغاز قرن ۱۳ تهران را پایتخت دانست، مهاجرت نیز به تهران آغاز شد.اگر به نقشه هایی که از دوران قاجار مانده نگاه کنیم نام محله‌ها یی را می بینیم که برگرفته از نام طوایف مختلف ایرانی است؛ مثل باجمانلوها ،خدابنده لوها و افشارها. اینها قطعا تهرانی نبودند و یا همراه با آغامحمدخان امدند یا اینکه به گمان من در زمان جنگ‌های ایران و روس در زمان فتحعلی‌شاه به تهران امدند. جمعیت تهران را در زمان آقا محمد خان پانزده هزار نفر تخمین زده اند. اما این جمعیت در دورهی سلطنت ناصرالدین شاه به حدود صد و هشتاد هزار نفر رسید، که نشان از افزایش پر شتاب تهران در چند دهه دارد. در نقشه ی برزین که متعلق به زمان محمدشاه قاجار استفضای بزرگی از تهران درون حصار شاه طهماسبی همه باغ است.. اما اگر به نقشه موسیو کرشیش (August Karl Krziž) اتریشی نگاه کنید که در سال ۱۲۷۵ در زمان ناصرالدین شاه ترسیم شده از این باغ‌ها خبری نیست و تمام باغ‌ها زیر ساخت و ساز قرار گرفته است. این حصار در سال ۱۲۸۴ قمری برچیده و به دور تهران حصاری بزرگترکشیدهشد که معروف به حصار ناصری است . این حصار شمالش به خیابان انقلاب امروزی، جنوبش به خیابان شوش، غربش به خیابان کارگر امروزی و شرقش هم به خیابان ۱۷ شهریور امروزی ختم می‌شده . نقشه میرزا عبدالغفار اصفهانی (نجم‌الدوله) به سال ۱۳۰۹ قمری مربوط به حصار ناصری است. اما در تهران در دوره مظفری به بعد گسترش بیشتری پیدا کرد، تا اینکه در اواخر دوره قاجار دیگر زمین خالی در محدوده حصار ناصری باقی تماند.تا آنکه در سال ۱۳۱۱ شمسی در زمان رضاشاه خندق تهران را پر کردند و تهران به شهری بدون حصار بدل شد.
اولین نقشه تهران را چه کسی کشیده است؟
اولین نقشه ای که ما از تهران در دست داریم سروان ناسکوف از افسران ارتش روسیه در سال ۱۸۲۶ میلادی کشیده است. در دوره جنگ‌های ایران و روس او به‌عنوان نماینده روسیه به تهران آمده و اولین نقشه از تهران را او کشیده که نقشه‌ای شماتیک است و نخواسته جزئیات محله‌های تهران را نشان دهد. بلکه نقاطی را که از نظر نظامی برای روس‌ها مهم بوده است نشان داده است. نقشه ناسکوف چون نگاه نظامی داشته و این احتمال را می‌داده که اگر ارتش روسیه بخواهد بیاید و تهران را تصرف کند، راه‌ها و محل نگهبانی‌ها را در خارج از حصار تهران و قنات‌هایی را که به تهران می امده و میتوانسته راه‌های زیرزمینی دسترسی به داخل تهران باشد را نشان داده است.
در دوره ی قاجار و به خصوص پهلوی اول بحث مهاجرت را داریم که به خاطر مسائلی مثل وبا و طاعون و حتی جنگ جهانی اول رخ داد.این اتفاقات در تغییر بافت تهران تاثیر داشته است؟
قطعا تغییراتی داده اما شدت و ضعف هایی داشته است .یک جمعیت ۱۵ هزار نفری یکباره و پس از ۱۰۰ سال، در اواخر دوره ناصری به بیش از ۱۸۰ هزار نفر می‌رسد. این سیر روند صعودی دارد و نشان دهنده رشد یکباره جمعیت است. این رشد جمعیت همیشه تبعات مختلفی را از نظر فرهنگی و بافت جمعیتی داشته است اینکه بر اساس وبا یا بر اساس جنگ این بافت جمعیتی کم میشده است طبیعی بوده است اما انچنان نبوده که بخواهد تاثیر گذار باشد و خیلی نمود داشته باشد.
خوانده‌ام که شما گفته‌اید تهران شهر بی‌خاطره و بی‌هویتی شده است. امروز هم می‌بینیم که علاوه بر با‌غ‌ها خانه‌های تاریخی تهران هم در حال تخریب شدن است. این بی‌خاطره شدن را به‌خصوص برای نسل آینده چگونه می‌بینید؟
بی هویتی و بی خاطره بودن تهران به خاطر رشد انفجار گونه و شتابناکی است که تهران دچار آن شده است.. این روند از دهه ۴۰ شروع شده است. تا پیش از آن این رشد به صورت تدریجی اتفاق می‌افتاد اما در دهه، ۴۰ با اصلاحات ارضی و به اصطلاح انقلاب سفید ، ساختار اقتصادی ایران هم تغییر پیدا کرد یعنی کشوری با اقتصاد مبتنی بر کشاورزی به کشوری با اقتصاد مبتنی بر صنعت و تولیدات صنعتی بدل گشت. که این تبعات و آسیب‌های خاص خود را داشت. شما به امارهای جمعیتی که نگاه کنید می‌بینید که در سال ۱۳۴۵ حدود۶۰ درصد جمعیت ایران روستانشین بودند و چیزی زیر ۴۰ درصد شهرنشین بودند اما در امار بعدی در سال ۱۳۵۵که نگاه می‌کنید می‌بینید ناگهان این بافت جمعیتی بالعکس شده است یعنی ۵۵ درصد شهر نشین شده اند و ۴۵ روستا نشین هستند. دلیل این کار این بوده است که با دگرگونی ساختار اقتصادی کارخانه های تولیدی بزرگ و کوچکی برپا شدند که نیاز به کارگر داشتند از این رو مهاجرت بزرگی از روستاه به سوی شهرهای بزرگ به ویژه تهران صورت گرفت که تبعات خاص خود را به همراه داشت. این تغیر بافت جمعیتی ناشی از مهاجرت گستره به تهران آسیبهای فرهنگی به همراه داشت که سبب شد تهران رفته رفته با هویت پیشین خود فاصله بگیرد. می‌خواهم بگویم که ما از دهه ی ۱۳۴۰ به این سو در تهران یک دوره گذار را تجربه می کنیم. که همراه با آن شاهد تغیرات گسترده در تهران هستیم که این تغیرات شتابناک تهران را به شهری رو به زوال بدل ساخته است که اگر مسئولان امر به آن توجه نکنند در یکی دو دهه ی آینده تهران با چالشهای جدی روبرو خواهد شد. این تغییرات بقدری گسترده است که اگر برای چندی به محله ای از محله های تهران نرفته باشیم این دگرگونی ها را به چشم خواهیم دید. به همین دلیل است که من می گویم رفته رفته تهران به شهری بدون خاطره برای باشندگان آن بدل می شود. . ما حتی در محله‌های نوسازی که ۲۰ تا ۳۰ سال از عمرشان می‌گذرد هم این موضوع را شاهد هستیم چه رسد به محله های قدیمی. چند ماه پیش به محله دروازه غار رفتم. ۳ یا ۴ ماه بعد وقتی دوباره به انجا رفتم، یک دروازه غار دیگری را دیدم. برای نمونه در حوالی باغ انگوری در محله ی دروازه غار پیش از این فضای همانند دیگر بافت این محله وجود داشت که در آخرین باری که به آنجا رفتم جای آن گودالی عمیق دیدم که حکایت از یک ساخت وساز بزرگ دارد . قطعا اگر ۶ ماه دیگر به انجا بروم یک دروازه غار دیگرخواهم دید.پس در عرض یک سال من، ۳ دروازه غار دیده‌ام.
اما خوشبختانه نسبت به هجمه‌ای که برای ساخت‌وساز در تهران صورت گرفته کمپین‌هایی هم شکل گرفته است.
اگر این کمپین‌ها نبود من به شما قول می‌دهم که خیلی از این بناهای تاریخی به مراکز خرید تبدیل میشد.من نمی‌دانم که چه علاقه‌ای نسبت به مراکز خرید پدید آمده است که حتی کسانی حاضرند باغ‌ها و بافت تاریخی را به هر قیمتی ویران کنند تا یک مرکزتجاری بسازند. ما با این کارها به کجا می‌خواهیم برسیم. اگر یونسکو نبود بنایی را که در بازار و محله قدیمی مدرسه ی چال جلوی کاخ گلستان می‌سازند به آسمان خراشی تبدیل می کردند. اینجا دبی نیست که تاریخ ۳۰ یا ۴۰ ساله داشته باشد. ما مردمانی هستیم با تاریخ چند هزار ساله. چه نیازی به عناوینی چون بلندترین و سریع‌ترین داریم؟! متاسفانه مساله اصلی، پول شده است و همین امر، تهران را رو به اضمحلال می‌برد.
در پایان، توضیحی هم درباره دانشنامه تهران بزرگ بفرمایید.
تدوین دانشنامه تهران بزرگ از سال ۱۳۸۷ در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی آغاز شد. این دانشنامه به منظور تدوین مرجعی موثق و ناظر بر همه جنبه‌های حیات مادی و معنوی تهران بزرگ طراحی شده است که در برگیرنده حدود ۱۰ هزار مدخل شامل موضوعات گوناگون از جنبه‌های حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تهران به ویژه در ۲۰۰ سال اخیر است. دو جلد نخست دانشنامه تهران بزرگ با عنوان «شمیرانات» با همکاری ۵۸ پژوهشگر و تهران شناس، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی؛ رییس مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، مشتمل بر ۱۳۰۰ مقاله پژوهشی درباره جغرافیای طبیعی و تاریخی، نهادهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مستقر در شمیران، رویدادهای تاریخی و معرفی مفاخر این منطقه در سال ۱۳۹۳ منتشر شد. و در آن سال به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی در زمینه ی کتابهای مرجع شناخته شد. بخشهای دیگر این دانشنامه به بافت شهری تهران و شهرستان ری و اطراف آن اختصاص دارد. و امسال نیز یکی از مجلدات مربوط به بخش تهران به چاپ خواهد رسید . اما باید در نظر داشت که دانشنامه نویسی یک کار زمان بر و پرهزینه است؛ اما ماندگار؛ ما در سالهای پیش از پیروزی انقلاب توجه کمتری به این مقوله داشته ایم .خوشبختانه در سالهای پس از انقلاب به دانشنامه نویسی توجه بیشری شده است. اما در این سالهای اخیر با توجه به مشکلات اقتصادی موجود، مراکزی که به کار دانشنامه نویسی مشغول اند به ویژه این مرکز با مشکلات بسیاری روبرو هستند. همانگونه که عرض کردم اصولاَ دانشنامه نویسی کاری پرهزینه است که بدون یاری سازمانها و نهادهای دولتی کار آن پبش نمیرود.
نظر شما