زنان در جست‌وجوی دنیای دیگر

نظری به «هدف‌ها و مبارزۀ زن ایرانی» اثر محمدحسین خسروپناه

مونا فاطمی نژاد، کارشناس ارشد تاریخ اسلام
«ما زن‌های ایرانی غیر از زائیدن چیز دیگر [ی] بلد نبودیم. شما پدران ما بودید که ما را این‌طور پروردید و گرنه ما هم، چون عموم خلایق دارای هوش و ذکاوت بودیم. ما هم دارای عقل و شعور بشری بودیم. فرقی که داشتیم ما زن بودیم و شماها مرد.»...

یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
مقدمه
هدف‌ها و مبارزۀ زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی (۱۳۸۱) اثری از مورخ نامی محمدحسین خسروپناه (تولد: ۱۳۴۲) است. این کتاب هم یکی از مهم‌ترین آثار نویسندۀ آن، هم در موضوع خود از شاخص‌ترین تألیف‌ها است. در اثر به زبانی ساده و با رعایت اصول پژوهش علمی، تاریخ کوشش‌‌های زن ایرانی برای تحقق دنیایی نو از انقلاب مشروطه تا آغاز سلطنت پهلوی بررسی شده است. هدف‌ها و مبارزۀ زن ایرانی دو بخش دارد؛ نخست بیداری زنان با دو فصل و دوم تکوین نهضت زنان ایرانی با پنج فصل. مقدمه، پیگفتار، ضمائم، فهرست منابع و تصاویر، دیگر عنوان‌های این کتاب ۳۳۶ صفحه‌ای است. معرفی کتاب هدف‌ها و مبارزۀ زن ایرانی به‌قلم محمدحسین خسروپناه هدف اصلی نوشتار کنونی است.
سخن آغازین مؤلف
خسروپناه مقدمۀ پنج صفحه‌ای خود را چنین آغاز می‌کند که مجموعه دگرگونی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اروپا از اواخر قرن هجدهم میلادی، خاصه پس از جنگ‌های ما و روسیه، بر سرنوشت ایران تأثیری مستقیم داشت. تأمل سیاست‌مداران آینده‌بین در ناتوانی ایران و تلاش آنها برای دستیابی به مدنیت مغرب‌زمین بخش درخور توجهی از این تأثیرات بود.
در دل همین اوضاع، زنانی از طبقات بالا یا متوسط جامعه با مقایسۀ جایگاه زنان غربی و خودشان خواستار دگرگونی جدی در زندگی زنان ایرانی شدند. در کنار این زنان آگاه مردانی، چون میرزا آقا خان کرمانی و فتح‌علی آخوندزاده نیز معتقد بودند میان ترقی جامعۀ ایران و تحول زیست زن ایرانی رابطه‌ای تنگاتنگ وجود دارد.
بحث دگرگونی زندگی فردی و اجتماعی زنان با وجود مخالفان سرسختی که میان قدرت حاکم و در بین مردم داشت از سوی هواداران آن به آرامی دنبال می‌شد. انقلاب مشروطه و برپایی نظام پارلمانی فرصتی را فراهم آورد تا اهداف و رؤیاهای زنان ترقی‌خواه از محافل کوچک به راه‌های مختلف در جامعه مطرح و به پیدایی نهضتی منجر شود که تا امروز ادامه دارد. مؤلف، این نهضت یا زوایای مختلف مبارزه و هدف‌های زن ایرانی را در دوره‌ای بیست‌ ساله، از سال‌های مشروطه تا شروع پادشاهی رضا شاه بررسی می‌کند.
یک
بخش نخست با سرنویس بیداری زنان دو فصل دارد. گام‌های آغازین در دورۀ اول مجلس شورای ملی عنوان فصل نخست است. نویسنده در ابتدای کار کوشیده است سیمای زن ایرانی را با تکیه بر منابع و روایات مختلف در دورۀ پیش از مشروطه یا در آستانۀ آن نشان دهد:
«... ما را از پنج سالگی به مکتب می‌گذاشتند. آنهم نه همۀ دختران را، بلکه ندرتاً. نه ساله که می‌شدیم از مکتب بیرونمان می‌آوردند. اگر کتاب می‌توانستیم بخوانیم یا خط می‌توانستیم بنویسم پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور می‌انداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد، مگر می‌خواهید منشی بشوید همین قدر که بتوانید قرآن بخوانید کافی است ... این بود شرح حال ما دختران در خانۀ پدران تا زمانی که به شوهرمان می‌دادند. اگر متشخص بودیم که باید چند نفر خدمتگزار را برای ما معین کنند که ما خودمان زحمت خدمت کردن نکشیم و فرمایش بدهیم. اگر رعیت بودیم که باید غیر خانه‌داری و بچه‌داری کار دیگری نکنیم. اگر شوهرمان یک شب قوه نداشت پنج سیر نان از برای تعیش فراهم کند، ما زن‌ها عرضۀ اینکه بتوانیم خرج یک شب را روبه‌راه کنیم، نداشتیم. ما زن‌های ایرانی غیر از زائیدن چیز دیگر [ی] بلد نبودیم. شما پدران ما بودید که ما را این‌طور پروردید و گرنه ما هم، چون عموم خلایق دارای هوش و ذکاوت بودیم. ما هم دارای عقل و شعور بشری بودیم. فرقی که داشتیم ما زن بودیم و شماها مرد.»
آغاز انقلاب مشروطه مرحله‌ای نو از زندگی زن ایرانی بود تا بتواند این چهره را دگرگون کند و به سیمای مطلوب خویش در جامعه دست یابد. بنابراین، در دو مسیر فعالیت‌های خود را شروع کرد؛ یکی برای تحقق آرمان‌ها و اهداف خاص زنان و دیگری برای تحقق اندیشه‌های انقلاب همگام با هر زن یا مرد مشروطه‌خواهی. تلاش اخیر در حالی صورت می‌گرفت که در اولین نظام‌نامۀ مجلس شورای ملی زنان هیچ سهی در انتخابات نداشتند.
فصل اول به دو قسمت تقسیم می‌شود. تلاش در جهت دگرگون‌کردن شرایط زندگی زن ایرانی قسمت اول فصل نخست است. نگارنده در این قسمت که سه عنوان فرعی دارد؛ یاددآور می‌شود از فعالیت زنان پیش از مشروطه اطلاع دقیقی نداریم. اما با گشایش مجلس اول در ۱۹ شعبان ۱۳۲۴ هـ. ق./ ۱۸ اکتبر ۱۹۰۶ م. به شیوه‌های مختلف فعالیت‌های زنان آشکار می‌شود. این تکاپوها در دو عرصه دنبال می‌شد؛ کسانی که برای دستیابی زنان به دنیای سیاست مبادرت می‌کردند و گروهی که در عرصه‌های محدودتری از زیست اجتماعی و فرهنگی می‌کوشیدند.
مشارکت‌طلبی سیاسی زنان اولین عنوان غیراصلی فصل است. در این قسمت به زنانی نظر شده است که رخدادها و دگرگونی‌های سیاسی مملکت را نقد و به راه‌های مختلف، چون نوشتن مقاله در مطبوعات مطرح می‌کردند. بررسی اقدامات اتحادیۀ غیبی نسوان، که در راستای کسب حقوق سیاسی برای زن ایرانی برنامه‌ریزی و فعالیت می‌کرد، مهم‌ترین بحث این قسمت است. تلاش‌های اتحادیۀ اخیر نه فقط در ایران که در خاورمیانه بی‌سابقه بود.
مبارزه و تلاش برای تأسیس مدارس دخترانه دومین قسمت است. در این نوشتار به فعالان زنی نگاه می‌شود که دستۀ قبل را بلندپرواز می‌دانستند. آنها معتقد بودند زنان تا سیاست راه درازی پیش رو دارند. پس بهتر آنکه در عرصه‌های کوچک‌تری فعالیت شود تا به تدریج تحول فرهنگی و اجتماعی در زندگی آنها به وجود آید. مدرسه‌سازی مهم‌ترین هدف و آرمان این گروه بود. نویسنده پس از اشاره‌ای به مدرسۀ دخترانۀ پرورش که به همت طوبی رشدیه پیش از انقلاب مشروطه تأسیس و خیلی زود منحل شد؛ فرازوفرود تأسیس و فعالیت دبستان دوشیزگان را بررسی می‌کند که اوایل صفر ۱۳۲۵ هـ. ق./ مارس ۱۹۰۷ م. به کوشش بی‌بی خانم وزیرف در تهران گشایش یافت.
مبارزۀ زنان برای تغییر فرهنگ مردسالار سومین سرنویس است. در رساله‌های قاجاری زنان، ناقص‌العقل و تن‌پرور توصیف می‌شدند و در نظام خانواده جز خدمتکار شوهر منزلتی نداشتند. زنان و اغلب مردان متجدد به طرق مختلف با هدف دگرگونی این نگرش عمومی تلاش می‌کردند. رسالۀ معایب‌ الرجال بی‌بی خانم استرآبادی نمونۀ آن است. مثال دیگر یادداشت علی‌اکبر دهخدا در صور اسرافیل است: «همه کس این را می‌داند که میان ما زن را به اسم خودش صداکردن عیب است، نه همچو عیب کوچک، خیلی هم بزرگ. واقعاً چه معنی دارد آدم اسم زنش را ببرد؟ تا زن اولاد ندارد آدم می‌گوید: اوهوی!!! وقتی هم بچه‌دار شد اسم بچه‌اش را صدا می‌کند مثلاً ابول، فاطی، رُقی و غیره. زن هم می‌گوید: هان! آن وقت آدم حرفش را می‌زند. تمام شد و رفت. وگرنه زن را به اسم صداکردن محض غلط است.»
زن ایرانی و پاسداری از دستاوردهای انقلاب مشروطه قست دوم فصل نخست است. اگر گروه اندکی از زنان شهری، آن هم بیشتر در تهران، برای دستیابی به حقوق سیاسی و اجتماعی برابر با مردان تلاش می‌کردند؛ اما در حمایت از باورهای مشروطه گروه بیشتری از زنان شهری و روستایی فعال بودند. این عنوان نیز به سه سرنویس فرعی تقسیم می‌شود.
حمایت و مشارکت در تأسیس بانک ملی ایران اولین عنوان است. نویسنده مفصل زمینه‌های تأسیس بانک ملی ایران را شرح می‌دهد و در کنار دیگر گروه‌های جامعه به نقش زنان در جمع‌آوری سرمایه برای گشایش این بانک اشاره می‌کند.
تحریم کالاهای وارداتی و حمایت از صنایع داخلی دومین قسمت است. نویسنده ابتدا در باب اهداف اقتصادی مشروطه و اقتصاد در نظر مشروطه‌خواهان توضیحاتی می‌دهد. سپس به فعالیت زنان در این خصوص نظر دارد. ترویج کالاها و منسوجات وطنی مهم‌ترین هدف زنان یادشده در این حوزه بود. انجمن همت خواتین نیز مهم‌ترین گروه زنانه‌ای بود که این موضوع را با فعالیت‌های خود در تبریز و تهران تبلیغ می‌کرد.
تحکیم نظام پارلمانی و حمایت از روستائیان مشروطه‌خواه آخرین عنوان فصل نخست است. رویارویی مشروطه‌خواهان و استبدادطلبان از پیامدهای مهم استقرار نظام پارلمانی بود که مدت‌ها ادامه داشت. در این منازعات گاهی زنان نیز حضور داشتند. نمونۀ آن اجتماع جمعی از زنان در ۱۳ ربیع‌الثانی ۱۳۲۵ هـ. ق. است که روبه‌روی بهارستان و در مخالفت با محمدعلی شاه رخ داد. این زنان شعار می‌دادند: زنده باد مشروطیت؛ پاینده باد قانون؛ نیست و نابود باد استبداد؛ معدوم باد مستبدین.
دو
زن ایرانی و مبارزه برای استقرار مجدد نظام پارلمانی دومین فصل بخش یکم است. با روی کار آمدن دوبارۀ استبداد، گروهی از مردان و زنان مشروطه‌خواه در خارج از کشور، مانند استانبول، پاریس و لندن فعالیت‌های تازه‌ای آغاز کردند. در ایران نیز مشروطه‌خواهان به‌خصوص در تبریز به رهبری ستار خان و باقر خان می‌کوشیدند. این تکاپوها در دو قسمت بررسی می‌شود.
فعالیت زنان مشروطه‌خواه در مهاجرت قسمت اول است. کمیتۀ‌ نسوان ایرانی را جمعی از زنان مهاجر به استانبول تشکیل دادند. این گروه با افشاگری از کودتای محمدعلی شاه، می‌کوشید تا حمایت دربارهای سلطنتی و سازمان‌های مدافع حقوق زنان را در اروپا جلب کند. ارسال دو تلگرام به ملکه‌های انگلیس و آلمان در ۸ سپتامبر ۱۹۰۸ م. از جمله اقدامات کمیته بود. این عمل را باید نخستین حضور زنان در عرصۀ بین‌الملل دانست.
فعالیت زنان مشروطه‌خواه در داخل کشور دومین قسمت است که در سه عنوان فرعی تبیین شده است. تلاش‌های زن ایرانی ساکن در کشور طی دوران استبداد از تبریز آغاز شد و سپس شهرهای بیشتری را در بر گرفت. این جنب‌وجوش‌ها در مقایسه با زنان مهاجر گسترده‌تر و متنوع‌تر بود.
فعالیت‌های تبلیغاتی اولین عنوان فرعی است. زنان مشروطه‌خواه مقیم تبریز برای جذب دو گروه در ایران اقدام می‌کردند. یکی طرفداران مشروطه که بعد از کودتا منفعل شده بودند، دیگری افرادی که موضع مشخصی از خود نشان نمی‌دادند. نوشتن نامه‌ای سرگشاده از سوی زنان تبریز‌ به عین‌الدوله، فرماندۀ محمدعلی شاه، از نمونه‌های آن است.
حمایت مالی از مبارزۀ مشروطه‌خواهان عنوان بعدی است. یکی از معضلات مشروطه‌خواهان تأمین هزینه‌های اسلحه و مهمات بود. مناطقی نیز که زیر سلطۀ آنها اداره می‌شد به پول و سرمایه نیاز داشت. زنان ضمن رساندن کمک‌های مادی از معترضان این وضع هم بودند. مثلاً در ۲۷ ربیع‌الاول ۱۳۲۷ هـ. ق./ ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ م. در اعتراض به کمبود حداقل خوراک، گروهی از زنان تبریزی در زیارتگاهی تجمع کردند. البته، سران مشروطه‌ محرک این اعتراضات را کسی جز استبدادطلبان نمی‌دانستند.
نویسنده در آخرین قسمت فصل، یعنی شرکت زنان در مبارزۀ مسلحانه و سیاسی زاویه‌ای دیگر از فعالیت‌ زن ایرانی را طی دوران استبداد بررسی می‌کند. این حوزه بیشتر در میان زنان حاضر در تبریز یا رشت باب بود. زنان هم‌زمان با پختن خوراک و تهیۀ لباس رزمندگان یا پرستاری مجروحان در برخی نبردها حضور مستقیم هم داشتند که اغلب با لباس مردانه صورت می‌گرفت. بخش یکم با ذکر این نکته به پایان می‌رسد که پس از فتح تهران در ۲۴ جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ هـ. ق./ ۱۵ مه ۱۹۰۹ م. و برپایی دوبارۀ مشروطه فعالیت‌های زنان به دورانی نو وارد شد.
سه
بخش دوم کتاب با عنوان تکوین نهضت زنان ایرانی دارای پنج فصل است. فصل اول؛ تلاش برای دستیابی به هویت جدید در نظام خانواده. زنان از تجربۀ فعالیت‌های پیشین خود آموختند در نظر مردان جایگاه کهتری را در جامعه دارند و این نگاه از سوی زنان نیز پذیرفته شده است. بنابراین، زنان متجدد با هدف بهبود موقعیت زن ایرانی در دو عرصۀ خصوصی و عمومی، نخست می‌بایست هویت سنتی زن را می‌شناختند و سپس جایگزینی برای آن می‌یافتند.
فصل اول بخش دوم به دو نیمه تقسیم می‌شود. نیمۀ نخست؛ هویت زن سنتی ایران. زن ایرانی اغلب در کنج خانه بود و از دنیای بیرون بی‌اطلاع. او در خانواده و جامعه کمترین جایگاه را داشت و نگرش مردسالار چنان حاکم بود که خود زنان هم آن را پذیرفته بودند؛ به‌طوری که «غالب ایشان خود را کمتر از حیوانات بدانند.»
طرح نو برای دستیابی به هویت نو نیمۀ دوم فصل اول است. در این قسمت نویسنده از تلاش زنان برای شناخت ابعاد گوناگون ضعف خود می‌گوید و راهکارهایی که برای بهبود آن در نظر داشتند. سپس هر کدام از معضلات را در یک عنوان به شرح زیر بررسی می‌کند.
ملاک‌ها و معیارهای ازدواج. بزرگ‌ترین رویداد زندگی هر دختری ازدواج بود. سرنوشت او با این موضوع رقم می‌خورد. زنان این نگاه و معیارهای ازدواج را در بین مردم نقد و دیدگاه‌های مختلف خود را مطرح می‌کردند. طائره خانم از متجددانی بود که معتقد بود ازدواج به سبک سنتی باید از میان برود و به روش ممالک اروپایی باب شود. صدیقه دولت‌آبادی که در این خصوص با دقت و مطالعۀ بیشتری نظر می‌داد و دکتر رفیع خان امین از دیگر منتقدان ازدواج سنتی بودند.
مفهوم زندگی مشترک دومین عنوان این قسمت است. بهبود اوضاع زندگی مشترک زن و مرد یکی دیگر از دغدغه‌های زنان مبارز بود. به باور آنها زندگی زن و شوهر در زیر یک سقف بر پایه‌‌ای جز نادانی و زورگویی استوار نبود. مردان خواهان ادامۀ این وضع بودند و برای تغییر آن هیچ تلاشی نمی‌کردند. طائره خانم اولین زنی بود که چندهمسری را در مطبوعات جامعۀ ایرانی نقد کرد. با وجود این نظرها به‌طور کلی دیدگاه بیشتر زنان و مردان منتقد متأثر از همان نگاه حاکم بر جامعه بود. مانند تقسیم وظایف زن و مرد که مرد موظف بود در بیرون از خانه کار کند و زن باید به امورات خانه رسیدگی می‌کرد.
ساماندهی اقتصاد و معیشت خانواده سومین عنوان و معضل در خانواده‌های ایرانی بود. در این باب نیز متأثر از نگاه سنتی جامعه، زنان و مردان تجددطلب در نوشته‌های خود منتقد شیوۀ خرج‌کردن زنان بودند و بیش از همه طرف صحبتشان آنها بود. این یادداشت یکی از نمونه‌های آن است: «شوهر بیچاره از اول تا آخر ماه زحمت می‌کشد، روزی هشت ساعت بلکه بیشتر عرق می‌ریزد بالاخره آخر ماه سی الی چهل [تومان] یا بیشتر یا کمتر به دست آورده تقدیم خانم خود می‌نماید. اولین خیالی که از مغز آن خانم محترمه خواهد گذشت برق اطلس چادر مغازه کهن و یا لطافت کرب دوشین مغازۀ حاجی خان حریر فروش است و بس!! فوراً فردای همان روز پول به مصرف چادر اطلسی و تور حاشیه ... بالاخره انگشتر و النگوی ماری می‌رسد!! اما پس فردا برای مخارج یومیه معطل [می‌شود که] چه کند؟ چون که ناچار قرض می‌نماید یا اشیایی گرو می‌گذارد.»
پرورش و تربیت کودکان چهارمین عنوان است. زنان ترقی‌جو این موضوع را یکی از اساسی‌ترین مقولات در خانواده‌های ایرانی می‌دانستند. زیرا در نظر آنها میان نوع تربیت فرزند و اعتلای هر سرزمینی رابطه‌ای مستقیم وجود داشت. کتک‌نزدن بچه‌ها و دقت در حفظ سلامتشان با راهنمایی‌گرفتن از پزشک مهم‌ترین راهکارهای آنها بود.
بهداشت. بهداشت یا حفظ‌الصحه یکی از موضوعات محوری نشریات در دوران پس از استبداد صغیر و برپایی نظام پارلمانی بود. در این باب اغلب به بیماری‌های همه‌گیر مثل وبا و ضرورت‌های لازم برای مقابله با آن اشاره یا به‌طور کلی مطالب گوناگونی دربارۀ بهداشت فردی و عمومی چاپ می‌شد. در بیشتر موارد هم زنان مخاطب بحث بودند و غالباً به وظایف مردان در این زمینه اشاره نمی‌شد. نمونۀ آن: «خانم خانه در پرکردن حوض‌ها و آب‌انبارها باید مواظبت نماید که آب‌های پاکیزه ببندند، و اغلب در شب اگر بشود بهتر است. و دیگر کثافات پای شیر و میان چاهک را بدهد پاک کنند و به قسمی مواظبت باشد که در خانه هیچ قسم کثافت نباشد. به جهت اینکه کثافت تولید میکروب نموده [و] خانه که کثافت داشته باشد از حفظ صحت خارج است. حتی خاکروبه را نگذارد در خاکروبه‌دان زیاد جمع شود و زودتر بدهند او را ببرد.»
چهار
فصل دوم عبارت است از تلاش برای دستیابی به حقوق سیاسی و اجتماعی. این فصل چهار عنوان فرعی دارد. نخست؛ مشارکت‌طلبی اجتماعی زنان. زنان در دورۀ استقرار دوبارۀ مجلس با عنایت به تجربه‌های خویش در دوران مجلس اول و استبداد کوچک به این باور رسیدند که آنها هم می‌توانند در اعتلای سیاسی و اجتماعی وطن خود مشارکت داشته باشند. هما خانلر محمودی یا فخر آفاق پارسا از زنانی بودند که در این باب مطالب فراوانی ارائه کردند. دکتر رفیع خان امین و تقی رفعت نیز از مردان فعال در این موضوع بودند. این دو نفر در اواخر سال ۱۲۹۸ هـ.. ش./ ۱۹۲۰م. برای اولین بار مردم ایران را با مفهوم فمینیسم آشنا کردند.
حق رأی زنان. زنان از انتخاب‌کردن و انتخاب‌شدن در مجلس شورای ملی محروم بودن. در تاریخ ۸ شعبان ۱۳۲۹ هـ. ق./ ۱۳ اوت ۱۹۱۱ م. هنگام بررسی مادۀ چهارم نظام‌نامۀ انتخابات این موضوع مطرح شد؛ اما تغییری در آن حاصل نشد.
مسئله‌ای به نام کارکردن زنان سومین عنوان فصل دوم است. کار و زنان از بحث‌های مهم میان ترقی‌خواهان بود. در بین این گروه نظرهای متفاوت و گاهی متضاد وجود داشت. در نظر موافقان: «چیزی که باعث بدبختی و هر نوع پریشانی و ذلت و مسکنت و فقر ما اهل ایران است، آن است که همیشه گمان می‌کنیم خانم نباید کار کند و یا نباید هنرمند باشد؛ و اگر یک خانمی فطرتاً غیرتمدن باشد و بخواهد در خانۀ خود یک کاری انجام بدهد، شخصاً مباشر کار باشد، چهار نفر دیگر لامحاله مانع او می‌شوند که خانم شأنش اجل است از اینکه فلان کار را بکند».
ورود زن به صحنۀ تأتر. اولین تئاتر یا تماشاخانۀ ایران در ۱۳۰۳ هـ. ق. افتتاح شد. اما زنان از ۱۳۲۷ هـ. ق./ ۱۹۰۱ م موفق شدند در این حوزه فعالیت کنند. در طبیب اجباری نوشتۀ مولیر بود که برای اولین بار زن ایرانی در آن ایفای نقش کرد. دوران مشروطه تئاتر را «بهترین وسیلۀ تربیت توده و آشناکردن آن‌ها به عیوب قدیم و محاسن جدید» می‌دانستند.
پنج
تشکل‌ها و انجمن‌های زنان سومین عنوان بخش دوم است که پنج عنوان فرعی دارد. تشکیل احزاب و گروه‌های مختلف یکی از مهم‌ترین راه‌هایی بود که پس از مشروطه تجددطلبان برای رسیدن به خواست‌های خود از آن سود می‌جستند. زنان نیز جمعیت‌های خاص خود را داشتند.
جلسه‌های اجتماعی و فرهنگی اولین سرنویس فصل است. یکی از مهم‌ترین این جلسات برنامۀ بی‌بی خانم وزیرف بود. او از طریق روزنامۀ ایران نو از زنان میهن‌پرست دعوت کرد تا هر هفته روز جمعه به خانۀ او بیایند. آنها در این جمعه‌ها دربارۀ اصلی‌ترین موضوعات سیاسی و اجتماعی روز مملکت بحث می‌کردند.
انجمن مخدرات وطن دومین عنوان است. زمینه‌های تأسیس این انجمن از ذی‌حجه ۱۳۲۷ هـ. ق./ دسامبر ۱۹۰۹ م. آغاز شد. در ربیع‌الاول ۱۳۲۸ هـ ق./ مارس ۱۹۱۰ م. رسماً تأسیس و فعالیت‌های خود را آغاز کرد. اعضا و مخاطبان این گروه زنان و دختران سیاست‌مداران و اعیان و روحانیان یا تاجران بودند. ساماندهی فعالیت‎های عام‌المنفعه، تحریم کالاهای خارجی، تبلیغ منسوجات وطنی و تا حدی نظر به نقش زنان در سیاست مهم‌ترین برنامه‌های انجمن مخدرات وطن بود. نویسنده در دو عنوان انجمن مخدرات و استقراض دولت ایران و انجمن مخدرات وطن و مقابله با اولتیماتوم دولت روسیه توضیحات مفصلی در باب این انجمن می‌دهد.
انجمن همت خواتین عنوان سوم است. با شروع دورۀ سوم مجلس ملی در ۱۶ محرم ۱۳۳۳ هـ .ق سراسر ایران فعالیت‌های تازه‌ای شکل گرفت که یکی از آنها پیدایی انجمن همت خواتین در روز جمعه ۱۵ جمادی‌الثانی ۱۳۳۳ هـ ق بود. این انجمن به همت مفتشۀ مدارس دخترانه نورالدجی تأسیس شد. او در اولین سخنرانی خود به حاضران انجمن گفت: «در این موقع که بدبختی از اطراف ما ملت ستمدیده را فراگرفته است و ذلت و مسکنت این مملکت بلادیده را احاطه نموده، بر هر فرد از افراد این ملت ـ اعم از مسلمان و غیره، مستبد و مشروطه ـ و هر یک از فرق سیاسی لازم است به قدر قوه و توانایی خود از مال و جان و قلم و قدم و فکر و زبان دریغ ننماید؛ چه که قومیت و ملیت خود را حفظ ننمائیم نمیتوانیم از اشخاص باناموس محسوب شویم. ملتی که وطن، شرف، ناموس ندارد قومی که احترام قومیتش از میان رفت با هیچ زیب و زینتی نمی‌تواند خود را محترم بدارد... .»
جنگ جهانی اول و مواضع زن ایرانی چهارمین سرنویس است. با آغاز جنگ جهانی اول و اعلام بی‌طرفی ایران در ۱۲ ذی‌حجه ۱۳۳۲ هـ. ق./ ۱ نوامبر ۱۹۱۴ م. زنان نیز دیدگاه‌ها و نقدهای خود را در این خصوص ابراز کردند. به اعتقاد گروهی از زنان تجددخواه که مخالف نظر دولت مرکزی بودند: «بی‌طرفی را اختیار کردیم که راحت جونمان باشد، قاتل جونمان شد ... با همسایۀ جنوب و شمال عقد شرکت و اتحاد بستیم که هرچه خودشان دارند مال خودشان باشد، هرچه ما هم داریم مال آن‌ها باشد، باز هم نشد.» جنگ اول جهانی به‌علت آشنایی زنان ایرانی با زاویه‌ای دیگر از نقش زن غربی در جامعه که به طرق مختلف در جنگ حضور داشت بسیار اهمیت دارد.
جمعیت نسوان وطن خواه ایران آخرین عنوان فصل است. این جمعیت در ۱۰ بهمن ۱۳۰۱ هـ. ش. با سخنرانی محترم اسکندری در میان جمعی از «بانوان منورالفکر» بنیان شد. او سخنرانی «پرهیجانی راجع به ترقیات محیرالعقول اروپا ایراد و بیان نمود و با چشم‌های گریان، ترقیات نسوان ملل فاضله وحیۀ دنیا را با نسوان ایران مقایسه کرد، از بی‌حسی و عدم معارف نسوان [ایرانی] خطراتی [را] که برای آینده ملت و مملکت ملحوظ بود، شرح داد و خواتین محترمه را برای ترویج معارف و تشویق به پوشیدن پارچه‌های وطنی ترغیب کرد.» نویسنده در ادامه از اعضا و اهداف این گروه می‌گوید.
شش
مدارس دخترانه و مشکلات آن فصل چهارم بخش دوم است. این فصل پنج عنوان فرعی داری. نخست؛ گسترش مدارس دخترانه در تهران. دور دوم مجلس شورای ملی بسیار بیشتر از زمان پیش از آن به ساخت مدرسه و سوادآموزی زنان توجه شد. فرقۀ دموکرات ایران از گروه‌هایی بود که بیش از دیگران بر علم‌آموزی زنان تأکید می‌کرد. با وجود همۀ طرفداران این مقوله، موانعی نیز وجود داشت که مهم‌ترین آن سنت‌گرایان بودند. گروهی از این مخالفان را ماه سلطان خانم امیر صحی چنین توصیف می‌کند: «اغلب اشخاص سبک عقل را که در آن زمان به واسطه نبودن تیمارستان مخصوص، در رهگذر پرسه می‌زدند به داخل مدرسه راهنمایی می‌کردند تا کارمندان مدرسه و اطفال را دچار وحشت کرده و به سخره بگیرند و خودشان که جلوی در اجتماع کرده بودند، خنده و تفریح کنند. در برابر اعتراض اولیاء مدرسه پاسخ می‌دادند بهتر است برای رفع مزاحمت، در این لانۀ فاسد را ببندید و دخترها را از راه به در نکنید.» در ادامه شرحی از دبستان‌های تهران و مراکز آموزشی تکمیلی بعد از آن یا دارالمعلمات می‌آید.
دوم؛ مشکلات مالی مدارس دخترانه و مسائل آن. کمبود مالی یکی از اولین و اصلی‌ترین موانعی بود که بر سر راه تأسیس مدارس قرار داشت. خاصه آنکه وزارت معارف چندان بودجه‌ای به این موضوع اختصاص نمی‌داد و خود زنان هم سرمایه‌دار نبودند. مزین‌السلطنه، مدیر مدرسۀ مزینیه و صاحب امتیاز روزنامۀ شکوفه معتقد بود باید مدارس حمایت مالی شوند تا بتوانیم معلم‌های کاردان و با حقوق عالی استخدام کنیم، مکان مناسبی برای آموزش در نظر بگیریم و لوازم درخوری برای تحصیل دانش‌آموزان فراهم کنیم.
سوم؛ نظام آموزشی مدارس دخترانه و مسائل آن. نداشتن پول کافی و بی‌لیاقتی برخی مدیران و آموزگاران مدرسه تنها بخشی از معضلات پیش روی مدارس دخترانه بود. در سوی دیگر، ضعف نظام آموزشی قرار می‌گرفت. زیرا آموزش زنان به‌طور رسمی زیر نظر وزارت معارف نبود و برنامۀ مشخصی نداشت. اغلب سلیقه و شیوۀ خاص هر مدیر و معلم در نوع ادارۀ مدارس تأثیرگذار بود. این موضوع نیز در میان زنان و مردان ترقی‌خواه صاحب‌نظرهای فراوانی داشت که خسروپناه آنها را بررسی می‌کند.
تلاش برای تأسیس مدارس دخترانۀ دولتی چهارمین عنوان است. تأسیس مدرسه‌هایی که تحت نظارت و حمایت وزارت معارف باشند و دانش‌آموزان آن به پرداخت شهریه مستلزم نباشند یکی از مهم‌ترین اهداف زنان بود. تا پیش از انتصاب نصیرالدوله به ریاست وزارت معارف در سال ۱۳۳۶ هـ.ق/ ۱۹۱۸ م. تحصیل بدون پرداخت شهریه ممکن نبود. از این تاریخ به‌بعد بنیاد مدارس دخترانه سامان بیشتری گرفت. قبل از این زنان با تأسیس انجمن ایتام می‌کوشیدند تا حدی این معضل را رفع کنند.
تأسیس مدارس دخترانه در مناطق مختلف کشور آخرین عنوان فصل چهارم است. مدرسه‌های ویژۀ دختران از سال ۱۳۲۸ هـ. ق./ ۱۹۱۰ م. در شهرهایی جز تهران نیز گشایش یافت. دبستان دوشیزگان اولین دبستان دخترانه در اصفهان بود که پس از تأسیس در ۱۳۲۷ هـ. ق./ ۱۹۰۹ م. به سرعت منحل شد. تربیت بنات نیز که سال ۱۳۳۸ هـ. ق./ ۱۹۱۹ م. در شیراز افتتاح شد، در همان روز گشایش به‌علت مخالفت‌های بسیار بسته شد. در جنوب موقعیت کمی متفاوت بود. زیرا فرماندهان و صاحب‌منصبان بانیان اصلی مدارس بودند. آنها با استفاده از اقتدار خود، همچنین توان مالی‎‌شان در بنیان و ادارۀ مدارس دخترانه کامیاب‌تر بودند. مانند مدرسۀ بنات بوشهر که در ۱۵ رجب ۱۳۴۳ هـ. ق/ مارس ۱۹۲۵ م. به همت اصغر خان، رئیس گردان مستقل بنادر بنا گذاشته شد.
هفت
روزنامه‌ها و مجله‌های زنان آخرین فصل بخش دوم است. این فصل چهار عنوان فرعی دارد که هر کدام نام یک نشریه است. نخست؛ دانش. دانش اولین روزنامۀ اختصاصی زنان در تاریخ ایران است. این نشریه به‌صورت هفتگی از ۱۰ رمضان ۱۳۲۸ هـ. ق. تا ۲۷ رجب ۱۳۲۹ هـ. ق./ ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۰ م. تا ۲۲ ژوئیه ۱۹۱۱ م. در تهران چاپ می‌شد. اخلاق، سوادآموزی، خانه‌داری، شوهرداری و بچه‌داری اصلی‌ترین مباحث دانش بود که دکتر معصومه کحال مسئولیت آن را بر عهده داشت.
دوم؛ شکوفه. از ذی‌حجه تا غرۀ ذی‌قعده ۱۳۳۴ هـ. ق. در چهار صفحه در شهر تهران چاپ می‌شد. صاحب امتیاز و سردبیر آن مریم عمید سمنانی، ملقب به مزین‌السلطنه بود. در سرلوحۀ آن چنین نوشته بود که «روزنامه‌ای است اخلاقی، ادبی، حفظالصحه اطفال، خانه‌داری، بچه‌داری. مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان، راجع به مدارس نسوان» است. بعدها مباحث سیاسی هم به آن اضافه شد.
سوم؛ زبان زنان. از ۲۰ شوال ۱۳۳۷ هـ. ق./ تا ۲۱ ربیع‌الثانی ۱۳۳۹ هـ. ق در ۵۷ شماره و در شهر اصفهان چاپ می‌شد. صدیقه دولت‌آبادی مدیر آن بود. زبان زنان در کل کشور سومین روزنامۀ اختصاصی زنان و اولین روزنامۀ خاص این گروه در شهری غیر از تهران بود. از ویژگی‌های این نشریه رادیکال‌بودن آن در مقایسه با دیگر نشریات زنانه است. موضوعی که سبب می‌شد مخالفان جدی‌تر نیز داشته باشد. صدیقه دولت‌آبادی دربارۀ این مخالفان خود گفته بود: «هنوز دزدان و دشمنان گرفتار نشدند و ما در این خانه هنوز با پاسبانی پاسبانان زندگی می‌کنیم. می‌دانیم دامن کار دانش به کمر زدن، راستگویی، آزادی‌پژوهی و ایران‌پرستی دشواری‌های بسیار دارد و باید در برابر دروغگویان، تاریک‌منشان، آزادی‌شکنان و دشمنان ایران ایستادگی کرد و جانبازی نمود؛ و ما هم چنانچه نوشتیم تا جان داریم ایستادگی خواهیم کرد و کشته‌شدن در راه دانش، راستگویی، آزادی‌پژوهی و ایران‌پرستی را سرافرازی خود می‌دانیم و به امید خدا کار خواهیم کرد.»
چهارم؛ نامۀ بانوان. در تهران از روز ۱۲ ذی‌قعده ۱۳۳۸ هـ. ق./ ۲۲ ژوئیه ۱۹۲۰ م. تا ۱۱ ماه پس از این تاریخ چاپ می‌شد. این نشریه را شهناز آزاد اداره می‌کرد. در سرلوحۀ نامۀ بانوان نوشته شده بود: «این روزنامه برای بیداری و رستگاری زنان بیچاره و ستمکش ایران است.»
پنجم؛ عالم نسوان. اولین شمارۀ آن در ذی‌حجۀ ۱۳۳۸ هـ. ق./ سپتامبر ۱۹۲۰ م. در تهران چاپ شد و تا ۱۳ سال بعد ادامه یافت. نوابه صفوی صاحب‌امتیاز آن بود و زیر نظر مجمع نسوان فارغ‌التحصیل ایران بت ال یا مدرسۀ دخترانۀ آمریکایی منتشر می‌شد. بر اساس خط مشی این نشریه «مجله عالم نسوان هر دو ماه یک نمره طبع و توزیع می‌شود و ابداً قصد انتشار اخبار سیاسی که در روزنامه‌های یومیه خوانده می‌شود نداشته فقط مطالبی را که برای زنان ایرانی نهایت لزوم و اهمیت را دارد.»
ششم؛ جهان زنان. از ۱۵ بهمن ۱۲۹۹ هـ. ق./ ۴ فوریه ۱۹۲۱ م. در مشهد چاپ می‌شد. پس از شش ماه شمارۀ پنجم آن در تهران منتشر و اندکی پس از آن توقیف شد. جهان زنان اولین نشریۀ زنانه‌ای بود که مردی، یعنی فرخ دین پارسا صاحب‌امتیازی آن را بر عهده داشت. مدیری آن هم در دست فخر آفاق پارسا بود. این روزنامه در شمارۀ نخست خود اهدافش را چنین تبیین کرد: «منویات ما: عفت قلم، عفت زبان، عفت فکر و عفت جسم است. افکار ما: تربیت خود، تعلیم نوع خود، ثبوت والامقامی خود، اثبات لزوم پیروی از شرایع نبوی به اسرع مایمکن و بالاخره تذکار روش زندگانی و سلوک با سرپرستان و شوهر، که هم قساوت آنان مطلوب نشویم و هم به اجر اخروی و مواعید پیغمبر نائل گردیم ... عمل و امل ما تنها از روی شرایع نبوی و دین حقۀ اسلام است و آنچه می‌خواهیم از همان اوامر حضرت حق طلب می‌کنیم.»
هفتم؛ مجلۀ جمعیت نسوان وطن خواه ایران. با گسترش فعالیت‌های این جمعیت اعضای آن به ضرورت داشتن یک نشریۀ اختصاصی پی بردند. بنابراین، ملوک اسکندری در ۱۳۰۲ هـ. ش/ ۱۹۲۳ م. امتیاز چاپ این روزنامه را به دست آورد. تاریخ اولین شمارۀ آن دقیق مشخص نیست و تاریخ آخرین شمارۀ آن احتمالاً ۱۵ بهمن ۱۳۰۴ هـ. ش. است. اصلی‌ترین مباحث این نشریه موضوعات علمی، ادبی و اجتماعی بود.
هشت
محمدحسین خسروپناه در پیگفتار اثر با عنوان ما هم در این خانه سهمی داریم کوشیده است نتیجه‌ای مختصر از مباحث کتاب ارائه کند. در نظر مؤلف، نیمۀ اول قرن بیستم جنبش زنان در برخی از نقاط جهان فراگیر شده بود. مثلاً در نواحی‌ای، چون آلمان و انگلیس و بریتانیا این جنبش در حالی جریان داشت که از سابقه‌ای طولانی برخوردار بود. در منطقه‌ای، چون ژاپن رو به رشد و توسعه داشت. اما در ایران در ابتدای کار یا مرحلۀ تکوین قرار داشت. زنان ایران از مجموعه فعالیت‌های خود در عرصه‌های مختلف یک پیام اصلی داشتند که «ما هم در این خانه سهمی داریم و اکنون سهم خویش را می‌خواهیم تا در همفکری و همکاری با مردان برای آزادی، استقلال، ترقی و پیشرفت میهن خویش بکوشیم.»

مرجع
خسروپناه، محمدحسین (۱۳۸۱)، هدف‌ها و مبارزۀ زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، تهران: پیام امروز.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما