حضور زنان گیلانی در امور اقتصادی و تأثیر آن بر جایگاه زنان گیلانی در دوره قاجار

علیرضا احمدی

عدم تبعیض جنسیتی در گیلان در معماری خانه‌ها نیز مشهود است، یکی از ارکان مهم خانه‌های ایرانی معماری درون‌گرای آن است که فضای زنانه و اهل حرم را به‌طور هنرمندانه‌ای از دید بیگانگان و نامحرمان جدا می‌سازد، اما در گیلان چنین تقسیم‌بندی‌ای در معماری و فضای منازل وجود ندارد، مارسل بازن در این رابطه می‌نویسد «مساکن اساساً به‌طرف حیاطی داخلی باز می‌شود. تشکیلات مسکن در این منطقه نه حفاظ حسودانه ای در برابر نگاه بیگانگان ایجاد کرده و نه تقسیم‌بندی دقیقی بین مردان و زنان به عمل‌آورده است. این نمونه‌هایی است که فرهنگ گیلانی را از سایر ساکنان فلات ایران متمایز می‌کند، برای مردمان فلات ایران گیلان دنیای وارونه‌ای به نظر می‌رسد که در آن‌همه جا به‌عوض خشک بودن مرطوب است، در خانه‌ها باز است و نه بسته و... و به یک معنی جای آنکه مردانه باشد، زنانه است»

** این مقاله جهت چاپ در کتاب مجموعه مقالات همایش «گیلان در گستره عصر قاجار» مهرماه دانشگاه گیلان پذیرفته شده است....

آدینه ۱۹ مهر ۱۳۹۸
چکیده:
طبق گزارش‌های سیاحان و متون تاریخ‌نگاران دوره قاجار، زنان گیلانی نقش مهم و چشمگیری در تولید و فعالیت‌های اقتصادی گیلان داشته‌اند. این شاخصه‌ی مهم سبب آن شده بود که زنان گیلانی برخلاف زنان سایر نقاط ایران که عمدتاً فاقد جایگاه اجتماعی و اقتصادی بودند، از آزادی بیشتر و قدرت اجتماعی بالاتری برخوردار باشند. زنان گیلانی با حضور فعال و همت مردانه خود نظام مردسالار ایران عهد قاجار را مستحیل کرده و نظام اقتصادی و معیشتی خانواده و جامعه گیلان را به خود وابسته کرده است، به‌طوری‌که پیامد این وابستگی کاهش قدرت مردان گیلانی نسبت به سایر مردان ایرانی و نیز برابری جنسیتی و حقوق بیشتری نسبت به سایر زنان ایرانی کرده بود. فعالیت زنان گیلانی در بهبود چرخه تولید ابریشم و تولیدات کشاورزی بسیار حائز اهمیت بوده و این حضور فعال در عرصه‌ی اقتصادی مسبب قدرت و استقلال بیشتر زنان گیلانی شد، حضور روس‌ها در گیلان و تعاملات اجتماعی و تجاری زنان گیلان با اروپاییان سبب شد تا زنان گیلان در نوگرایی و تجدد پیشتاز زنان ایرانی گردند. نتیجه آن‌که تمام این موهبت‌ها و فرصت‌ها به لطف فعالیت‌های اقتصادی زنان گیلان بوده که توانسته‌اند توازن و برابری جنسیتی را در سرزمین گیلان برقرار سازند. در این مقاله سعی می‌شود با تکیه‌بر منابع تاریخی و گزارش‌های سیاحان اروپایی به تبیین این موضوع پرداخته شود. روش تحقیق در این پژوهش به توصیفی-تحلیلی است و بر اساس منابع کتابخانه‌ای و استفاده از مستندات منابع تاریخی گردآوری‌شده است.





مقدمه:
استان گیلان یکی از استان‌های شمالی ایران و دارای منابع طبیعی بسیاری است. این خطه سرسبز با پوشش‌های گیاهی انبوه همواره منابعی فر آور را در اختیار ساکنین خود قرار داده است. گیلان همچنین به دلیل شرایط ژئوپلیتیک خود با محصور بودنش از دریا در شما و وجود سپر ستبر رشته‌کوه البرز در جنوب و غرب آن همواره در طول تاریخ از گزند مهاجمان در امان بوده است. بارندگی فراوان و هوای شرجی بس آزاردهنده، شرایطی به وجود آورده بود که تصرف و به‌ویژه نگهداری طولانی‌مدت آن را در عمل غیرممکن می‌ساخت و این ادعایی است که ناکامی جهانگشایان بزرگی چون اسکندر، اعراب، ترکان و مغولان در تصرف و حفظ آن تأیید می‌کند. (علیپور، ۹۵:۱۳۹۵) شاردن می‌نویسد هوای ناحیه خزر آن‌قدر بد و ناسازگار است که هر وقت پادشاه یکی از بزرگان را به حکومت گیلان و مازندران که حاصلخیزترین استان‌های ایران است، می‌فرستد مردم وقتی به هم می‌رسند می‌گویند: «مگر حاکم جدید قاتل یا دزد است که او را به حکومت گیلان فرستاده‌اند». (شاردن، ۶۹۴:۱۳۷۴) جغرافیای گیلان همیشه و همه‌جوره حافظ مردمان این ناحیه بوده است، همین امر بر روی تغییرات فرهنگی‌ای که در سایر مناطق ایران صورت می‌گرفت، سبب شده بود تا در گیلان کم‌تر ایجاد شود و فرهنگ این منطقه تا قبل از امپریالیسم روس‌ها در دوره قاجار به‌گونه‌ای در فضای ایزوله باقی بماند، گرچه در تاریخ‌نگاری سنتی ایران نقش زنان خیلی کم‌رنگ و بی‌اهمیت در نظر گرفته‌شده است.
مطالعات زنان در دوره‌های پیشا مدرن همواره با محدودیت همراه است، جامعه‌های مردسالار همواره سعی بر پنهان کردن زنان و فعالیت‌های آنان داشته‌اند و بدین رو همیشه نقش و فعالیت‌های زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی بسیار کم‌رنگ و بی‌اهمیت نشان داده‌شده است، درصورتی‌که زنان پیش از صنعتی شدن به‌عنوان یکی از بخش‌های مهم نیروی کار و امرارمعاش خانواده‌ها بودند، اما در تاریخ‌نگاری ما کمتر به آنان پرداخته‌شده است. نظام مردسالار عوامل متعددی دارد به‌عنوان‌مثال مسائل معنوی و اعتقادی است که نقش مهمی در فرهنگ اجتماعی زنان دارد، فرهنگ دین اسلام همواره زنان را به‌عنوان مادر و همسر بیشتر مورد تشویق و حمایت قرار می‌دهد و در تعالیم و توصیه‌های خود زنان الگو را زنان خانه‌داری می‌داند که مادر و همسر بهتری برای خانواده هستند، دین اسلام معتقد است که این امر موجب تحکیم خانواده و درنتیجه سلامت جامعه می‌شود؛ اما مهم‌ترین عامل در تبعیض جنسیتی در تاریخ جامعه ایران که سبب برتری مردان به زنان شده بود، قدرت تأمین معاش خانواده بود که همواره زنان را مطیع مردان می‌ساخت، عمده زنان شهری و مناطق مرکزی ایران فاقد هر نوع درآمد مستقلی بودند و همین امر آنان را در برابر مردان ضعیف و فرمان‌بردار می‌داشت، برای زنان شهری اصولاً تنها راه ادامه زندگی ازدواج بوده ولو اینکه از درباریان و شاهزادگان باشند که مقری و حقوق ثابتی را از حکومت دریافت نمایند، در غیر این صورت در همان اوان بلوغ جوانی باید تن به ازدواج می‌دادند تا خرج و مخارجشان را شوهرشان بپردازد، اما در منطقه گیلان به دلیل حضور پررنگ و فعال زنان در چرخه اقتصادی و معیشتی خانواده‌ها، این مدعا صادق نیست و زنان گیلان به لحاظ درآمدی خودکفا و هر یک دارای حرفه و پیشه‌ای متناسب با خانواده و محیط پیرامون خود بودند، نقش زنان گیلانی منحصراً نه به‌عنوان زن خانه‌دار بلکه تلفیقی از نقش مادرانه در خانواده و مردانه در جامعه داشت، در گیلان نقش‌های خانوادگی بر اساس فرهنگ جنسی جامعه از نخستین سال‌های کودکی به دختران داده می‌شد هنگامی‌که مادر به شالیزار یا باغ چای می‌رود، خانه و فرزندان خود را به دختر خانواده می‌سپارد و در صورت نداشتن فرند دختر، مادر با چادر پشمی فرزند خود را به پشت خود بسته و با او فعالیت‌های اقتصادی خود را انجام می‌دهد. (محب حسینی، ۲۰۸:۱۳۸۴) هیچ‌چیز نمی‌توانست عشق زن گیلانی به کار و فعالیت را از او بگیرد، او برای حفظ جایگاه و منزلت خود زحمت زیادی را متحمل می‌شد اما هم پای مردان جامعه قدم به تأمین رزق و روزی خانواده خود می‌گذاشت.


وضعیت جامعه گیلان در دوره قاجار:
پس از سقوط حکومت قدرتمند صفوی، ایران دچار آشوب‌ها و منازعات فراوانی شد این امر موجب تضعیف مرزهای ایران و اشغال‌های پیاپی در ناحیه شمال کشور شد، ظهور دولت قدرتمند روسیه تزاری باسیاست استعماری و تلاش آنان برای تسلط بر دریای خزر و ولایات شمالی ایران پس از سقوط دولت صفویه افزایش یافت. ظهور دو قدرت ایلیاتی به فاصله کم (نادرشاه افشار و کریم‌خان زند) و انحطاط زودهنگام آنان سبب افول قدرت دفاعی کشور گردید و نفوذ روسیه را در منطقه گیلان افزایش داد. استعمار روس‌ها و تحمیل قراردادها و دخالت آنان در سه دوره افشاریه و زندیه و قاجار آشکار بوده و در رابطه با آن پژوهش‌های بسیاری صورت گرفته است؛ اما نفوذ روس‌ها جدای از اثرات منفی، اثرات مثبتی را در عرصه اقتصادی گیلان به همراه داشت، تحولات صنعتی اروپا در قرن هجده و نوزدهم میلادی چهره‌ی جهان را دگرگون کرد و تغییرات فراوانی را به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در زندگی بشر به وجود آورد. صنعتی شدن و تأسیس کارخانه‌های جدید، رشد صنعت نساجی به‌عنوان مهم‌ترین قطب اقتصادی روسیه چند نیاز اساسی را به دنبال داشت، ضرورت دست‌یابی به مواد اولیه، نیروی کار ارزان و فروش محصولات. (پیرانشاهی، ۲۰۰:۱۳۹۶) هر یک از این وجوب سبب شد تا روس‌ها توجه بیشتری به شمال ایران و خصوصاً گیلان داشته باشند، این ملزومات سبب توسعه تجارت بین گیلانی‌ها و روس‌ها گردید به‌طوری‌که گه گاه حکام محلی با تجار روس وارد معامله می‌شدند، این مراودات و افزایش بازرگانی و توسعه‌ی محصولات مختلف در دوره قاجار رفاه ایالت گیلان را افزایش داد، در این دوران گیلان یکی از ثروتمندترین ایالات ایران بود و اغلب در زمره‌ی چهار ایالت اول ایران محسوب می‌شد. (آدمیت، ۸۸-۹۰: ۱۳۵۴) نیاز روس‌ها به مواد اولیه و توسعه‌ی سریع حمل‌ونقل دریایی در دریای خزر، منجر به افزایش در تولید و صادرات ابریشم، ماهی، برنج و کالاهای دیگر چون زیتون، کنف و چوب شد. (بوهلر، ۲۸:۱۳۹۰) این امر تا آنجا پیش رفت که روسیه مسیر جاده ابریشم را از مازندران به گیلان منتقل کرد، زیرا گیلان هم تولیدکننده‌ی ابریشم و هم دارای بندر (انزلی) بود. (پیرانشاهی، ۲۰۲:۱۳۹۶) اما حضور روس‌ها منحصراً به بسط و گسترش فعالیت‌های بازرگانی و تجارتی محدود نشد، حضور و نفوذ روس‌ها بعد از جنگ‌های ایران و روس در گیلان سرعت گرفت و پیامدهای اجتماعی و سیاسی متعددی در منطقه به‌جای گذاشت و موجب آشنایی اهالی با تحولات جدید جهان شد. بدین ترتیب گیلان از اولین نواحی ایران بود که تحت تأثیر ارتباط با روسیه و بالطبع اروپا، تغییر و تحولات متعددی را شاهد بود. حضور ارامنه‌ی قفقاز در گیلان، مهاجرت کارگران روسی به گیلان و بلعکس از آن جمله بود. (پورمحمدی املشی و قدیری، ۱۳۹۴).



خانواده‌های گیلانی و نقش آنان در چرخه اقتصادی:
تا قبل از دوره صنعتی شدن، خانواده به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نهاد چرخه اقتصاد ملی نقشی بنیادین در اقتصاد و زندگی اجتماعی هر جامعه داشت، زنان گیلانی در بهبود و افزایش این چرخه نقش مستقیم و اساسی داشتند به‌طوری‌که اقتصاد در خانواده گیلانی وابسته به زنان و فعالیت‌های آنان بود، به عبارتی زنان گیلان در دو بِعد نقش و اثرگذاری مستقیم داشتند، یکی در خانه و خانواده و دیگری در اجتماع؛ به‌عنوان‌مثال ویژگی بارز خانواده‌های قاسم‌آبادی مشارکت جمعی و همکاری متقابل اعضا در تأمین معاش خانواده است، در این جامعه مرد و زن سهم مساوی در اداره امور خانواده دارند. نوع خانواده در این منطقه تک‌همسری است. (محب حسینی، ۲۰۸:۱۳۷۴) شاید این‌طور برداشت شود که اگر زن گیلانی به فعالیت اقتصادی مشغول شود از زندگی زنانه خود و نقش همسری خود فاصله خواهد گرفت و در قالب مردانه فرو خواهد رفت، اما خودزکو در همین رابطه می‌نویسد «زن گیلک ازلحاظ معنوی بر همسر خویش برتری دارد. او به آرایش خود توجه خاص نشان می‌دهد و با همه‌ی اعتیاد به کار، دست به کشت زمین نخواهد برد، مگر آنکه پیش از آن صاحب‌کار با خرید لباس‌های نو رضایت او را جلب کرده باشد.» (خودزکو، ۷۴:۱۳۵۴) ممکن است زنان روستایی به نسبت زنان شهری کم‌تر درگیر خود و زندگی شخصی خود بوده باشند که دلیل آن سادگی و بی‌آلایشی زنان روستایی و خاصه زنان گیلانی است. دنیس رایس درباره وضع و اوضاع زندگی داخلی زنان روستایی ایران می‌نویسد: «یافتن زنی روستایی که توان خواندن داشته باشد امری استثنایی است. زنان روستایی با دنیای خارج (منظور خارج از خانواده) تماسی برقرار نمی‌سازند و بی‌اندازه از آن بی‌خبر و غافل‌اند. اطلاع آنان از مذهبشان نیز بسیار ناچیز است، برای آنان زندگی (خانواده در یک) منزل به مفهومی که ما می‌شناسیم، کمیتی ناشناخته است. وضعشان از زنان شهری بهتر است، چه‌کار بیشتر و سرگرمی بیشتری دارند. معمولاً همه اهل منزل در کنار هم‌غذا می‌خورند و می‌خوابند.» (رایس، ۵۶:۱۳۸۳) این بی غل و غش بودن نشان از بی‌اعتنایی زنان گیلان به امر خانه و خانواده نیست، بلکه علامت تمایز فرهنگی خانواده‌های گیلانی است، تحمل رنج و تلاش بی‌دریغ زنان گیلان خود گواهی بر خانواده‌دوستی و علاقه زنان گیلان به همسر و فرزندان خود است.


فعالیت‌های اقتصادی زنان گیلانی عامل برابری جنسیتی:
در یک بررسی اجمالی فعالیت‌های اقتصادی زنان گیلانی را می‌توان در سه حوزه تعیین کرد: ۱-پرورش ابریشم و تولید محصولات و صنایع جنبی آن ۲- کار د شالیزارهای برنج از مرحله کاشت تا برداشت آن ۳- صنایع‌دستی. (پناهی، بی‌تا) ۴- دامداری و دامپروری و تولیدات لبنی؛ صنایع‌دستی و امور دامداری عمدتاً در جهت رفع نیاز خانواده و مصرف خانواده بوده اما مازاد تولید نیز به عرصه فروش می‌رسیده است. (اورسول، ۱۷۲:۱۳۸۲) مثلاً در گرد سایه شال‌ها و خورجین‌هایی بافته می‌شد که در بازار ماسوله و یا فومن فروخته می‌شد. (بازن، ۱۴۳:۱۳۶۵) و به‌عنوان منبعی، معیشت خانواده را بهبود می‌بخشیده است. زنان گیلان نه‌تنها خود در تولید پیشگام بودند بلکه درفروش محصولات نیز نقش پررنگی در بازارهای گیلان داشتند، این امر نه‌تنها سبب برابری و افزایش قدرت زنان می‌شد، بلکه سبب برخورد و تعاملات فکری و اندیشه‌ای با تاجران و بازرگانان اروپایی می‌شد که برای خرید به این بازارها رجوع می‌کردند، ارنست اورسول در توصیف خود از بازارهای گیلان می‌نویسد که در بعضی از دکان‌های محقر نمونه‌های اعلایی از پرده‌های گلدوزی را که فقط زن‌های رشتی بافتن آن را بلد هستند، به معرض فروش گذاشته‌اند و در سر هر چهارراه بساط پلوی آشپزخانه با کاسه‌های لبنیات و تخم‌مرغ‌های رنگ‌شده دایر است. (اورسول، ۱۷۲:۱۳۸۲)
محصول تولیدی دیگر ابریشم بوده است، تولید ابریشم و محصولات و صنایع جنبی آن نقش مهمی در اقتصاد خانواده‌های گیلان داشته است، ابریشم به‌عنوان یک کالای صادراتی همواره مشتریان زیادی را به خود جلب می‌کرده است. بنجامین در گزارشی از اقتصاد خانواده‌های گیلان اشاره می‌کند که تقریباً همه خانوارها کرم ابریشم پرورش می‌دهند و قسمت مهمی از ابریشم را که به دست می‌آورند نمی‌فروشند، بلکه زنان خانواده این ابریشم را نخ‌کرده و از نخ‌های ابریشمی برای دوختن پیراهن، شلوار، دستمال استفاده می‌کنند. (بنجامین، ۳۱۵:۱۳۶۳) در تولیدات ابریشم‌زنان و مردان با مشارکت یکدیگر این محصول را تولید و عرضه می‌دارند که سبب برابری جنسیتی در جامعه می‌شده است. اما اوج این مشارکت و برابری در کشاورزی بوده است، کشاورزی مهم‌ترین رکن اقتصادی در جامعه پیشا صنعتی است و در گیلان از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است، زمین‌های کشاورزی محل مشارکت زنان و مردان در امر تولید می‌باشد به‌طوری‌که امور شخم زدن زمین، زیرورو کردن خاک، آبیاری و مرزبندی‌ها، هرس چای و انتقال محصولات از زمین به منزل یا بازار بر عهده مردان بوده است و نشاء و وجین برنج، وجین باغ چای و چیدن برگ چای، تولید سبزی و صیفی‌جات، امور مربوط به کاشت و برداشت برخی از فرآورده‌های زراعی و دادن کود گیاهی به باغات و مزارع ازجمله فعالیت زنان گیلان در کشاورزی بوده است. (حسینی، ۲۱۰:۱۳۸۴) فعالیت زنان گیلانی و نوع پوششی متناسب با فعالیت آنان سبب آزادی نسبی می‌شد، کولیور رایس گزارش می‌دهد که زندگی زنان روستاها، آزادتر و سالم‌تر (از شهرها) است. در ولایت گیلان زنان در وجین و درو هم مشارکت می‌کنند، قرعه فال کارهای بسیاری چون خوشه‌چینی، آسیاب کردن گندم و سایر غلات به نام زنان زده‌شده است. برنج‌کوبی توسط مردان انجام و توسط زنان تکمیل می‌گردد. (رایس، ۵۳:۱۳۸۳؛ بازن، ۴۲:۱۳۶۵) موقع برنج‌کاری بی تماشا نیست مردان و بیشتر زنان دیده می‌شوند که در مزارع خم‌شده و نهال را می‌کارند. (نیکیتن، ۱۳۵:۲۵۳۶) شرکت وسیع زنان در کارهای تولیدی از قبیل کشت برنج، چیدن چای و غیره و همچنین در بعضی موارد فعالیت‌های ماقبل صناعت و یا حتی صنعتگری که در خاور نزدیک عموماً مخصوص مردان است. خلاصه طرح اولیه کلاسیکی که در آن زن و مرد رو درروی هم قرار می‌گرفتند مانند اندرون و بیرون، صنعتگری خانگی و غیره، باید به نحو محسوسی با یکدیگر جور شده باشند. (مازن، ۲۰۰:۱۳۶۵) این مشارکت به‌عنوان مهم‌ترین عامل در برابری اجتماعی در جامعه گیلان بوده است که سبب وابستگی نیروی مردانه و زنانه به یکدیگر در چرخه تولید و ارتزاق خانواده می‌شد. زنان می‌توانستند با استفاده از این ظرفیت جایگاه اجتماعی خود را در خانواده و جامعه حفظ و از آن در ایجاد برابری‌های جنسیتی استفاده نمایند.
عدم تبعیض جنسیتی در گیلان در معماری خانه‌ها نیز مشهود است، یکی از ارکان مهم خانه‌های ایرانی معماری درون‌گرای آن است که فضای زنانه و اهل حرم را به‌طور هنرمندانه‌ای از دید بیگانگان و نامحرمان جدا می‌سازد، اما در گیلان چنین تقسیم‌بندی‌ای در معماری و فضای منازل وجود ندارد، مارسل بازن در این رابطه می‌نویسد «مساکن اساساً به‌طرف حیاطی داخلی باز می‌شود. تشکیلات مسکن در این منطقه نه حفاظ حسودانه ای در برابر نگاه بیگانگان ایجاد کرده و نه تقسیم‌بندی دقیقی بین مردان و زنان به عمل‌آورده است. این نمونه‌هایی است که فرهنگ گیلانی را از سایر ساکنان فلات ایران متمایز می‌کند، برای مردمان فلات ایران گیلان دنیای وارونه‌ای به نظر می‌رسد که در آن‌همه جا به‌عوض خشک بودن مرطوب است، در خانه‌ها باز است و نه بسته و... و به یک معنی جای آنکه مردانه باشد، زنانه است» (بازن، ۱۹۹ و ۲۰۱: ۱۳۶۵)


فعالیت اجتماعی زنان گیلانی سبب افزایش قدرت آزادی:
در جامعه سنتی هرچقدر زنان جامعه در تأمین گذران زندگی و اقتصاد جامعه نقش پررنگ‌تری داشته باشند آزادی و قدرت عمل بیشتری به دست می‌آورند، چنان‌که زنان خانه‌دار و یا زنانی که به کار خانگی اشتغال داشتند همواره از دنیای بیرون محروم بوده و در دنیای اندرون مردان محصور می‌شدند و همین امر سبب صلب آزادی زنان و اختلاف جنسیتی آنان می‌شد؛ اما در گیلان به دلیل حضور پررنگ زنان در کسب درآمد، موجب ارتقای مقام و منزلت اجتماعی زنان در خانواده شده، موقعیت و پایگاهی خاص به آنان می‌بخشیده است. (ورمقانی، ۱۲۶:۱۳۹۷) بنیامین در گزارشی از مزارع برنج گیلان می‌نویسد که در مزارع برنج فقط زنان مشغول کار هستند و برخلاف زنان شهری حجاب کامل ندارند. (بنجامین، ۳۳:۱۳۶۳) به عبارتی زنان گیلان برای خود حریم کاری دارند که در آن حریم آزادانه و بدون محدودیت مشغول فعالیت می‌شدند، این حریم نه در فضای اندرون خانه‌ها و مطبخ‌ها، بلکه در فضای بیرون و در رقابتی مردانه نقش‌آفرینی می‌کرده است، سفرنامه‌ها و گزارش سیاحانی که به سرزمین گیلان سفرکرده‌اند می‌تواند یکی از بهترین منابع برای تأیید ادعای فوق باشد، این سیاحان زنان گیلان را فعال‌تر و حضورشان در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی را پررنگ‌تر گزارش کرده‌اند، اولئاریوس می‌نویسد در تمام ایران ایالتی وجود ندارد که زن‌های آنجا مانند زن گیلانی کار کند و جنب‌وجوش داشته باشد. (اولئاریوس، ۳۴۸:۱۳۶۳) آنان در توصیفات خود زنان گیلانی را نسبت به سایر زنان ایران آزادتر و دارای پوشش‌های کمتری توصیف کرده‌اند. (پناهی، ۲۰۱۲) زنان گیلانی به دلیل نوع فعالیت خود درزمینه های اقتصادی پوشش‌های خاصی را برمی‌گزیدند، زنان گیلانی برای کار در مزارع برنج باید لباس‌های خود را تا زانوهایشان بالا بزنند. (کولیورایس، ۱۷۰:۱۳۶۲) زنان گیلانی خلاف سایر زن‌های ایرانی در ملاء عام پوشیده ظاهر نمی‌شوند، زنان دامن کوتاه به تن دارند که پیراهنشان روی آن افتاده است، لباس اهالی گیلان به سبب رطوبت زمین که باید دائماً روی آن کار کنند، خیلی کوتاه‌تر از سایر ایرانی‌هاست. (اولئاریوس، ۳۴۷:۱۳۶۳) نشاء زمین و وجین و درو عموماً بر عهده زنان است. اینان بالباسی بالا زده تا زانو، بازوانی عریان، پاهایی در گل بیجارها و سری در معرض اشعه سوزان آفتاب مدام به کار می‌پردازند. (خودزکو، ۷۴:۱۳۵۴؛ رابینو، ۱۸:۱۳۵۷) رابینو عنوان می‌کند که زنان گیلانی کم‌تر روبند استفاده می‌کنند و نیز چادر را طوری به سر می‌گذارند که قسمت زیادی از چهره آنان دیده می‌شود. (رابینو، ۱۷:۱۳۵۷) زنان گیلانی در ماه‌های محرم و صفر چادربه‌سر می‌کردند این را می‌توان از گزارش کلود آنه فهمید او مشاهدات خود را چنین می‌نویسد «غالب مشتریان مغازه‌های پارچه و مخمل فروشی زنان رو بسته‌ای هستند که حتی چشمان ایشان نیز، در پشت پارچه‌ای ضخیم و مشبک پنهان است.» (آنه، ۱۱۶:۱۳۷۰) کلود آنه در ادامه به تماشای مراسم تعزیه می‌رود و از نزدیک این مراسم را توصیف می‌کند، این موضوع می‌تواند بر اعتقادات زنان گیلان صحه بگذارد، آنان نیز چون سایر زنان ایران در ماه‌های محرم و صفر چادر سیاه بر سر می‌کردند و به مراسمات مذهبی می‌رفتند. حجاب آن‌ها و آزادی پوششی آن‌ها نیز عمومیت نداشته و گویا این آزادی نسبی مختص به مردان محل و اقوام خود می‌شده است زیرا فرانکلین بنجامین می‌نویسد «زنان گیلانی باوجوداینکه حجاب نداشتند اما پس از مشاهده هیئت سفارت آمریکایی روی از آن‌ها برگرداندند تا خارجی‌ها چهره آنان را نبیند.»(بنجامین، ۳۳:۱۳۶۳)


نتیجه:
در هر جامعه‌ای مؤلفه‌های مختلفی در نابرابری جنسیتی نقش دارد، یکی از مهم‌ترین عوامل وضع اقتصادی آن جامعه است، شیوه‌های معیشت نقش‌های جنسیتی را رقم می‌زند و نحوه نگرش به جنسیت را شکل می‌دهد. (ورمقانی، ۱۲۴:۱۳۹۷) در آزادی زنان عوامل دیگری چون جنبه‌های فرهنگی و جنبه‌های مکانی و جغرافیایی نیز دخیل هستند، اما بیشترین تأثیر در جنبه‌های معیشتی است که عبارت است از: سهم زن و مرد در تأمین معاش، نوع فعالیت‌های معیشتی مردانه، نوع فعالیت‌های معیشتی زنانه، نسبت تولید و درآمد زن به مرد، (همان، ۱۲۴:۱۳۹۷) آن استولر وضعیت اقتصادی را مبنای نقش جنسیت می‌داند او می‌گوید آزادی و قدرت منتج از اقتصاد است. (stoller, p۹۳,۱۹۷۷) کانی معتقد است هر چه اختلاف منابع اقتصادی و اجتماعی بین زن و مرد بیشتر باشد اختلاف قدرت بین زن و مرد هم بیشتر می‌شود. (movahed, ۱۹۷۲, p. ۱۵۷) بلاد نیز معتقد است که فرد نان‌آور تصمیم‌گیرنده است و قدرت فرد دیگر نادیده گرفته می‌شود. (blood, ۱۹۷۲, p. ۱۵۷) اما در فضای جامعه زنانه گیلان ما شاهد یک پرکاری و سخت‌کوشی در تأمین معاش خانواده‌ها هستیم که عامل اصلی در برابری جنسیتی زن و مرد در گیلان بوده است، زنان گیلانی در عایدی خودکفا بوده و هرگونه سلطه مردسالارانه را برنمی‌تابیدند، این استقلال اقتصادی سبب قدرت اجتماعی و آزادی نسبی زنان گیلان در جامعه عصر قاجاری می‌شده است، درست درزمانی که هم نوعان خود در آن‌سوی سلسله جبال البرز از کم‌ترین حقوق و آزادی نسبی نیز محروم بوده و برای گذران زندگی به‌شدت وابسته به مردان بودند. زنان گیلانی با مرور زمان و استمرار در نوع فن و حرفه خود مهارتی را به دست آورده بودند که مردان بی‌نیاز از آن‌ها عاجز از رتق‌وفتق امور بودند.



منابع:
- Blood, R.O. (۱۹۷۲). The family. New york: The Free Press.
- Movahed, M. Enayat, H. & Mardani, M. (۲۰۱۳). Study of the Related to the Power Distribution Structure in the family (Case Study of Married Women in Shiraz). Quarterly of social studies and research in iran. ۱(۳), ۱۵۹-۱۷۸.
- Stoler, A. (۱۹۷۷). Class Structure and Famale Autonimy in Rural Java. Journal of Women in Culture an Society, ۳(۱), ۷۴-۸۹.
- اورسل، ارنست (۱۳۸۲). سفرنامه قفقاز و ایران. مترجم علی‌اصغر سعیدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- اولئاریوس، آدام (۱۳۶۳). سفرنامه اولئاریوس. مترجم احمد بهپور، تهران: انتشارات ابتکار.
- آدمیت، فریدون
- آنه، کلود (۱۳۷۰). گل‌های سرخ اصفهان (ایران با اتومبیل). مترجم فضل‌الله جلوه، تهران: نشر روایت.
- بازن، مارسل؛ برمبرژه، کریستیان (۱۳۶۵). گیلان و آذربایجان شرقی. مترجم مظفرامین فرشچیان، تهران: انتشارات توس.
- بوهلر
- پناهی، عباس (بی‌تا). کارکرد اجتماعی زنان گیلانی از نگاه سفرنامه نویسان عصر صفویه تا قاجار. بازیابی شده در ۱۲ آوریل ۲۰۱۲. (http://guilan-e-ma.ir/۲۰۱۲/۰۴/%DA%A۹%D۸%A۷%D۸%B۱%DA%A۹%D۸%B۱%D۸%AF-%D۸%A۷%D۸%AC%D۸%AA%D۹%۸۵%D۸%A۷%D۸%B۹%DB%۸C-%D۸%B۲%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۹%۸۶-%DA%AF%DB%۸C%D۹%۸۴%D۸%A۷%D۹%۸۶%DB%۸C-%D۸%A۷%D۸%B۲-%D۹%۸۶%DA%AF%D۸%A۷%D۹%۸۷-%D۸%B۳%D۹%۸۱%D۸%B۱/#_ftn۱)
- خودزکو، آلکساندر (۱۳۵۴). سرزمین گیلان. مترجم سیروس سهامی. تهران: چاپخانه فاروس.
- رابینو (۱۳۵۷). ولایات دارالمرز ایران، گیلان. ترجمه جعفر خمامی زاده، رشت: طاعتی.
- رایس، کلارا کولیور (۱۳۸۳). زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان. مترجم اسدالله آزاد، تهران: نشر کتابدار.
- رضوی پیرانشاهی، عباس علی (۱۳۹۶). پیامدهای اجتماعی و سیاسی نفوذ روسیه در سرزمین‌های شمالی ایران (میانه قرن‌های ۱۹ و ۲۰ میلادی). فصلنامه توسعه اجتماعی، دوره ۱۲، شماره ۲، صفحات ۱۹۵-۲۲۰.
- شاردن، ژان (۱۳۷۴). سفرنامه شاردن. جلد دوم، مترجم اقبال یغمایی، تهران: ایران.
- علیپور، مجید (۱۳۹۵). مطالعه تطبیقی جنبش‌های دهقانی آذربایجان و گیلان در دوره‌ی مشروطه. دو فصلنامه تخصصی کارنامه تاریخ، سال دوم، شماره ششم، صفحه ۷۷ تا ۱۰۴.
- فرانکلین، بنجامین (۱۳۶۳). ایران و ایرانیان. مترجم حسین کردبچه. تهران: جاویدان.
- کولیورایس، کلارا (۱۳۶۲). زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان. ترجمه اسدالله آزاد، مشهد: آستان قدس رضوی.
- محب حسینی، محدثه (۱۳۷۴). زنان روستایی منطقه قاسم‌آباد گیلان؛ پژوهشی مردم شناختی. اقتصاد کشاورزی و توسعه، شماره ۶، صفحه ۲۰۳ تا ۲۱۶.
- نیکیتن، ب (۲۵۳۶). خاطرات و سفرنامه موسیو ب نیکیتن قنسول سابق روس در ایران. مترجم علیمحمد فره وشی، تهران: نشر معرفت.
- ورمقانی، حسنا؛ سلطان‌زاده، حسین (۱۳۹۷). نقش جنسیت و فرهنگ معیشتی در شکل‌گیری خانه (مقایسه خانه‌های قاجاری گیلان و بوشهر)، معماری و شهرسازی آرمان‌شهر، شماره ۲۳، صفحه ۱۲۳-۱۳۴.
دیدگاه

مهین احمدی
قبلا به نقش زنان در جامعه گیلان توجه کرده بودم ولی در مورد معماری گیلان برام جالبه باید بیشتر مطالعه کنم ممنون از مقاله خوب شما
شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۶:۴۳
نظر شما