چهار رکن و چهار اساس «آینده روشن برای ایران» از منظر تقی زاده

شماره نخست مجله آینده تیرمله ۱۳۰۴

حب وطن تنها به معنى لغوی قدیمی آن که اهل زنگبار و حبشه وکونکو نیز دارند، با آنکه فی حد ذاته صفت ممدوح ودلیل نجابت اخلاقی است؛ کافی برای مقصود وطن خواهان نیست. باید باندازه وطن دوستى وحتى بیش از آن اندازه، ترقی و تمدن دوستی داشته باشیم و نه تنها به تصاحب و تملک ابدى قبرستان خراب خود دلخوش باشیم، بلکه برای گلستان ساختن آن ویرانه نیز بکوشیم. ...

سه‌شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴
مؤسس و مدیر محترم مجله « آینده » بواسطه حسن ظنى که به این ضعیف دارند از من تقاضا فرمودند که در شماره اول این مجله سطری چند بنگارم. اینجانب نظر به اعتماد و اعتقادی که به پاکیزکی مسلک و خلوص نیت ایشان و روش مستقیم مجله دارم مطلوب ایشانرا اجابت و به تحریر سطور ذیل مبادرت کردم . یقین است که در این حوزه پرهیاهوی سیاست امروزی مقصود ایشان آن نبوده که من در ادبیات و تاریخ یا اصلاحات اجتماعی و نظیر آنها چیزی بنویسم و اگر هم مقصود ایشان این بوده باشد، شکی ندارم که مطلوب اکثریت خوانندگان طهرانی غیر از اینست یعنی اغلب مردم روزنامه خوان این پایتخت مایلند یک مقالۀ سیاسی بخوانند و عقاید سیاسی نویسنده را بسنجند! حتی خواسته باشید نوشتجات شما به رغبت تمام خوانده شود، باید عنوان مقاله و موضوع آن را جریانات پارلمانی ، مبارزۀ احزاب سیاسی ، سیاست کابینه ، ایران و انگلستان ، ما و روسیه و نظیر آنها قرار بدهید.

لهذا اینجانب نیز با وجود عدم میل به دخول در اینگونه مباحث فرعیه وجدال انگیز، باز موضوعی را که اختیار نمودم سیاسی است؛ ولی راجع به اصول اساسی سیاست و احتیاجات عمده مملکت نه جزئیات مسائل جاریه.

چون موضوع مجله چنانکه از اسم آن استنباط میشود توجه به آینده مملکت ایران و سعی در جلب افکار ملت است به شرایط ضروریه یک آینده روشن؛ اینجانب نیز عنوان مقاله را همین موضوع قرار داده و سطری چند در باب مقدمات اساسی یک آینده ایمن و روشن برای ملت ایران و آنچه امروزه به نظر خیلی مهم و اساسی می آید (تا اندازه ای که به فهم قاصر خود درک می کنم) ذیلاً به اختصار در صفحات مجله « آینده » ثبت می کنم .

***

به نظر اینجانب برای استقلال و ترقی و تمدن ایران چهار رکن عمده و شرط ناگزیر لازم است و پس از فراهم ساختن این ارکان اصلیه باید در چهار اساس مهم کار کرد.
پیش از شرح و تفسیر این مطلب، می خواهم یک مسئله مهم را توضیح کنم و هیچ شبهه ای در آن نگذارم و آن اینست که ما بیش از هر چیز دیگر، تمدن و ترقی و آبادی ایران و تربیت مردم این ملک را طالبیم. ایرانیان تجدد دوست و ترقی طلب و اصلاحات خواه، عظمت و قدرت ایران را برای آن نمی خواهند که عشایر ایران تا مرکز هند و یا پترسبورگ را بچایند و از بیم «صولت شیران عجم»! مردم در قسطنطنیه خواب راحت نکنند و یا آنکه دائره نفوذ کلمه عناصر قهقرائى ما وسعت گرفته تا ژنو ولاهه - هم بر سد و آنجاها را به حالت اردبیل بیاورند و یا [...] را در اکناف فرنگ نیز رواج بدهیم با اینکه تفلیس را تیولِ یک [...] نموده و مداخل حکومت لاهور را به یکی از مستحقینِ بیکار و نوکرهای در خانه رجوع نمائیم!

نه ما ایران متمدن و آباد و با تربیت می خواهیم که در هیئت جامعه ملل عالم، آبروئی داشته و در ترقی و آبادی عالم و افزایش علم و معرفت بشر با آن ملل همدستی نماید؛ ورنه حب وطن تنها به معنى لغوی قدیمی آن که اهل زنگبار و حبشه وکونکو نیز دارند، با آنکه فی حد ذاته صفت ممدوح ودلیل نجابت اخلاقی است؛ کافی برای مقصود وطن خواهان نیست. باید باندازه وطن دوستى وحتى بیش از آن اندازه، ترقی و تمدن دوستی داشته باشیم و نه تنها به تصاحب و تملک ابدى قبرستان خراب خود دلخوش باشیم، بلکه برای گلستان ساختن آن ویرانه نیز بکوشیم.
***

ارکان اربعه

چهار رکن عمده این استقلال و تمدن و ترقی به عقیده اینجانب عبارتست از: «وحدت ملی»، «امنیت»، «اصلاح ادارات دولتی» (بخصوص مالیه) و «اصلاح اصول حکومت ملی و نمایندگی ملی»
در باب «وحدت ملی ایران» و اهمیت آن، شرح و تفصیل لازم نیست و تقریباً بدیهی است که وجود ایران به شکل یک دولت مهم و یک مملکت معتد به کاملاً بسته به اتحاد عموم ملت ایران است و فقط باید این حس هموطنی ویگانگی را به هر وسیله تقویت و تأیید کرد.

امنیت عمومی وقدرت قاهر مرکزی دولت در اکناف مملکت از دور و نزدیک و از ریشه برانداختن ملوک الطوایف بزرگترین و مهم ترین قدمی است که این مملکت به سوی استقلال و تشکیل حقیقى دولت بر می دارد و این فقره شرط اساسی وحدت ملی نیز هست.

اصلاح ادارات دولتی مبنای هر اقدام و هر ترقی است و این اصلاحات باید از مالیه شروع شود. فعلاً اصلاح حقیقی بدون کمک مستشاران خارجی غیر ممکن است و هر چه با تعصبات بی اساس و یا وطن پرستی مفرط قهقرائی در این کار اخلال و ایجاد موانع و مشکلات شود و با اقدام به جلب مستشاران برای بعضی ادارات دیگر به تأخیر بیافتد؛ نهضت ابتدائی این مملکت به سوی ترقى تأخیر افتاده است. خوشبختانه مالیه ما در کار اصلاح است و اگر آقایانی که پس از پنج سال خصومت با بلژیکی های کمرک و بست نشستن در شاه عبدالعظیم و قم برای برهم زدن اصلاحات آنها (پس از ۲۲ سال مداومت آنها در آن اداره، از اعمال آنها و حسن اداره کمرک تمجید می کنند) کم حوصلگی نفرموده؛ از مستشاران مالیه ما در دو_سه سال، نتیجه کامل اصلاح مالیه را نخواهند و مجال کار به آنها داده، تقویت لازم بکنند؛ پس از شش_ هفت سال دیگر، ادارۀ مالیۀ ما نیز منظم می شود و زمینه محکمی برای ترقیات دیگر پیدا می شود. ولی مسلم است که برای سرعت اخذ نتیجه ترقی برای فلاحت و تجارت و فوائد عامه نیز باید مدیران متخصص از خارجه جلب کرد. برای تقویت اصلاحات و تأیید امنیت عمومی و سرعت جریان اقدامات لازمه، مجلس شورای ملی خوب و دانائی لازم است.
***


چهار اساس

آنچه در فوق ذکر شد یعنی وحدت ملی ، امنیت عمومی ، اصلاح ادارات توسط متخصصین خارجه و اصلاح ترتیب نمایندگی ملی به عقیدة اینجانب چهار رکن مهم و شرط عمده تمدن و ترقی و اصلاح است. پس از کم و بیش فراهم ساختن این شرایط عمده می توان به ترقیات و اصلاحات مهمه دست زد. مقاصد عمدۀ ملی را می توان چهار فقره دانست که سعی در حصول آنها واجب ترین کار خیرخواهان این خاک است.

اولا: ترقیات اقتصادی و مخصوصاً ساختن راهها و اصلاح زراعت و آبیاری به ترتیبات ممالک متمدنه، فوتی ترین کارها است! هر چه از فواید و موجبات راه سازی گفته شود توضیح واضح خواهد بود، لکن اشاره به فواید اصلاح زراعت و آبیاری با وجود وضوح آن بی فایده بنظر نمی آید. مملکت ایران اگر چه فعلا در اغلب لوازم زندگی خاصه در مصنوعات به خارجه محتاج است و باید تا اندازه ای در داخله صنایع ماشینی را ترویج کرده و آنچه ممکن است از مصنوعات لازمه تهیه کند؛ لکن باید معلوم شود که این مملکت فعلا و بلکه تا صد سال دیگر مملکت فلاحتی خواهد بود و از محصولات خام خود کسب ثروت تواند کرد، پنبه ، شکر، ابریشم، پشم ، چائی ، نیل ، کتیرا درخت جنگلی و بخصوص گندم اگر عمل آوردن آنها توسعه یابد، منبع بزرگی برای ایران توانند شد؛ لکن فقط محتاج به ایجاد آب و بستن سدها و اصلاح امر آبیاری و ترویج طریقه زراعت علمی و دفع آفات بوسیله متخصصین است. ترقی ما در این زمینه و اهتمام ما در توسعه آن بر خلاف ترقیات صنعتی، نه تنها موجب رقابت و اخلال دول خارجه نمی شود، بلکه ممکن است مورد تشویق آنها نیز واقع شود . بدبختانه در خیلی جاهای آبهای موجود هدر رفته و حرام می شود و استفاده زراعتی از آنها به عمل نمی آید.
برای انجام همۀ این مقاصد استخدام چند نفر مستشار فلاحتی، واجب فوری است
ثانیا: اهتمام جدی به امر صحت عمومی و نشو و نمای بدی و جلوگیری از آفات مضره مانند مالاریا و کوفت و سل و امراض اطفال و تریاک و آلکل و سعی بلیغ در کار ورزش های بدنی. اهمیت این کار نیز محتاج به توضیح زیاد نیست لکن تأکید ابن فقره لازم است که این کار را هم قطعاً باید بدست متخصصین خارجه سپرد، ورنه پول خزانه تلف میشود و فایده مطلوب حاصل نمیشود.

ثالثاً: تعلیم عمومی ابتدائی (این فقره، به نظر اینجانب مهمترین تمام مقاصد ملی و کلیه امور اساسی مذکور در این مقاله است) ولی بدبختانه باکمال تأسف و تلهف قلبی باید گفت که توجهی که کم و بیش بامور مهمۀ دیگر در افکار عامه موجود هست، به این فقره که رکن اعظم و اساس اهم ترقی و استقلال و تمدن و قدرت مملکت و بلکه حیات ملی ما است موجود نیست و این کار مورد رغبت عمومی و التفات مردم نشده و هنوز کمافی السابق آنرا از مستحبات و محسنات می پندارند. ممکن است بعضی از خوانندگان بعضی مذاکرات شفاهی و تظاهرات صوری را مأخذ قرار داده بگوید، مطلب اینطور نیست و افکار عامه به اهمیت این مسئله متوجه است! اما هیچ دلیلی قاطع تر از اوضاع فعلی معارف برای رد این نیک بینی بیجا لازم نیست ارائه شود . برای همه چیز پول هست مگر معارف! بودجۀ معارف شرم انگیز است و قسمت بزرگ آن برای مدارس عالیه و متوسطه طهران صرف میشود و یا برای ادارات وزارتی یعنى «میز و صندلی»! برای معارف تمام ایران (به استثنای طهران) صد و هفتاد هزار تومان (یعنی کمتر از یک صدم بودجۀ مملکتی) صرف می شود؛ آنهم نه تنها برای مدارس، بلکه صنایع مستظرفه و ادارات معارف ولایات و مفتشین و ... نیز در آن جمله داخل است. هیچ چیزی عجیب تر از فرق ظاهر و باطن توجه مردم ایران به «معارف» نیست. در ظاهر بقدری از معارف و لزوم آن حرف زده می شود که تصور می رود تمام مردم مملکت بدرجه حقیقی اهمیت این مسئله در ترقی و استقلال و ثروت و تمدن و قدرت مملکت پی برده اند ولى « باطنش قهر خدا عزو جل» است و ابداً چیزی که در پی آن نیستیم معارف یعنی تعلیم عمومی است و بس. نصف تشکیلات و مخارج حالیه که می شود هم بلاشک برای پیدا کردن کار برای اشخاص و نان خوردن مردم است و فایده ای برای مقصود حقیقی از این کار ندارد
برای نویسنده این سطور باعث نهایت تعجب و حیرت است که حتی قلیل دانایان این مملکت هم کما ینبغى، به حقیقت اهمیت این فقره متوجه نیستند و نمی توانم تصور کنم که چگونه از این نکته اساسی غفلت دارند که پایه استقلال آینده ایران جز به انتشار تعلیم ابتدائی در میان ملت و با سواد شدن عامۀ مردم استوار نتواند شد.
قشون قوی، مالیه منظم، ترقی اقتصادی و راه آهن و ... امروز ممکن است بواسطۀ اندکی آسودگی خارجی ایرانی پیدا شود اما فردا به مجرد یک جنبش با پنجۀ آزار یا انگشت تحریکِ یک قوت خارجی (نیروی بیگانه) در هم شکسته و چنان پاشیده شود که همه، خواب و خیال به نظر آید و بازهم برگردیم به گرفتن دوره مساعده های بیست و پنج هزار لیره ای متوالی در مقابل از دست دادن حقوق عمده و با التماس، اجازه افزودن یک فوج به عده ژاندارم خودمان و دوره زجر و شکنجه هولناک و قبض روح تدریجی سالهای ۱۲۹۲ ه.ش تجدید شود.
چنانکه تاحال مکرر ترتیبات امید بخشی پیش آمده و بعد بهم خورده! از زمان ورود هیئت نظامی ژنرال گاردان فرانسوی به ایران در سنه ۱۸۰۷ مسیحی، تا اخراج هولناک شوستر آمریکایی از ایران، بیش از ده مرتبه تشکیلات منظمی در این یا آن اداره مملکتی شروع شده و بعد به واسطه حوادث داخلی یا خارجی پاشیده شد؛ لکن چیزی که برانداختن و نابود کردن آن یه هیچ قوه داخلی و خارجی ممکن نیست، ملت باسواد و عالم است.
مملکت آلمان قبل از جنک (جهانی اول) قریب شصت هزار کیلومتر راه آهن، قریب صدوسی هزار کیلومتر راه شوسه ، یازده ملیون قشون حاضر و ردیف ملیاردها پول، قریب پنج هزار کشتی تجارتی ، ده هزار لوکوموتیف و هشتصد هزار واگون داشت. در کشتیهای جنگی، درجۀ دوم در دنیا را داشت و مستعمرات زیادی را در آسیا و آفریقا و اقیانوسیه مالک بود اما «عهد نامه ورسای» قدرت آلمان را در هم شکست و به واسطه چند صد ماده و فصل، تمام دشمنان آن مملکت متفقاً برای سلب قوای آن دولت هر تدبیر تصور پذیری را اندیشیده و در عهد نامه گنجانیدند، کشتی های جنگی و تجارتی او را از دستش گرفتند، پول و ثروت او را گرفتند، سیمهای تحت البحرى او به امریکا را گرفتند، پنج هزار لکوموتیف، صد و پنجاه هزار واگون، صد هزار ها توپ مسلسل سنکین و میلیونها خروار ذخیره جنگی، مقدار بیحساب ماشینها و کارخانه ها ، معدنهای ذغال سنک تمام مستعمرات، چندین ایالت مهم از خاک او، هزاران اسب و گاو شیرده و ماشینهای زراعتی و هزاران هزار چیز های دیگر را گرفتند، هزاران بند و قید بر دست و پای او نهادند که در آتیه حرکتی نکند و جنبشی نتواند بنماید! لکن چنانکه خود آلمانیها مکرر گفتند علمِ آلمان و اندوختۀ مغز ملت تنها چیزی در عالم بود که عهد نامه ورسای آنرا نتوانست بگیرد و فقط بهمین جهت است که آلمان باز زنده است و زنده خواهد ماند و باز ملت قابل اعتنائی در میان ملل خواهد شد. چرا که در تمام مملکت آلمان که قریب هفتاد ملیون نفوس داشت (در سنه ۱۹۰۰ مسیحی) فقط ۱۳۱ نفر بیسواد بود. (و امروز قطعاً هیچ نیست) قریب هفتاد هزار مدرسه ابتدائی، قریب دویست هزار معلم و بیشتر از دو ملیون شاگرد وجود داشت. بهر نهصد نفر نفوس یک مدرسه ابتدائی بود و علاوه بر اینها مقدار زیادی مدارس خصوصی موجود است که در این حساب داخل نشده و بلاشک اگر این سرمایه علمی نبود بعد از عهد نامه ورسای، آلمان به پایۀ مملکت بنگاله تنزل می کرد.

ملت ایران اگر معتقد است که حالیه فرصت تاریخی جزئی و موقتی و گذرنده برای ایران پیش آمده و اگر ایمان آورده اند که نجات قطعی ایران فقط به واسطه تعلیم عمومی میسر تواند شد، باید پیش از هر کار ملی و مملکتی به این مقصود اهم کوشیده و اقلا یک عشر عایدات دولت را صرف تعلیم ابتدائی ملت نمایند. مجلس، مالیات مخصوصی که عایدات آن مخصوص صرف در تعلیم ابتدائی عمومی باشد وضع نماید و دولت، عایدات مخصوص به معارف را صرف میز و صندلی ننماید؛ بلکه به بسیط ترین طریقی، خواندن و نوشتن را به مردم ولایات یاد بدهد و قبل از هر چیز دارالمعلمین ها بنا کند و برای تنظیم وزارت علوم و گذاشتن شالوده صحیحی برای کار اداری آن وزارتخانه یک مستشار خارجی استخدام کند

اساس چهارم ترقی نهضت ملت است بسوی تمدن و ترقی و تجدد و آزادی این باب فصول متعدد دارد و میدان وسیعی است و اول قدم آن جنگ است برضد تعصبات جاهلانه که سد آهنینی در جلو ترقی ملت ما شده و زنجیری به دست و پا و بند بندِ عقل بشری و فطری زده است . شکستن طلسم تعصب قهقرائی، پیشروان رشید و با اخلاق لایقی لازم دارد و این اشخاص را به تدریج مدارس ما تهیه خواهد کرد.
نظر شما