یک انگلیسی در نیروی دریایی نادرشاه

کاپیتان «جان التون» انگلیسی، دریاسالار سپاه نادری

مجید علیپور، سردبیر مورخان
از سال ۱۷۳۴م. بازرگانان انگلیسی کمپانی روسیه اجازه یافتند برای بازرگانی با ایران از راه روسیه تزانزیت کنند و با کشتی های روسی از دریای خزر بگذرند . کاپیتان «جان التون» بازرگان، دریانورد و کشتی ساز انگلیسی بود که مدت ها در روسیه حضور داشت و با مناطقی در ترکستان تجارت میکرد...

شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵
مجید علیپور / دانشجوی مقطع دکتری تاریخ ایران اسلامی

یکی از مهمترین اقدامات نادر شاه افشار در دوران پادشاهیش تلاش برای تشکیل ناوگان دریایی در شمال و جنوب کشور بود. نادر به خوبی دریافت که بدون داشتن یک نیروی دریایی قدرتمند امکان تداوم لشگرکشی ها و حفظ سرحدات کشور در دراز مدت امکان پذیر نخواهد بود؛ اما از آنجایی که ایرانیان قرنها بود در ساخت کشتی های جنگی و امور دریانوردی تجربه ای نداشتند؛ وی مجبور به توسل به بیگانگان بود هرچند به عنوان یک پادشاه مقتدر و مدعی اندیشه بومی سازی صنعت کشتی سازی در ایران را داشت.
جنگهای نادر با قبایل ترکمن شمال خراسان و لزگی های داغستان در دو سوی خزر به او فهماند که اهمیت داشتن چنین نیرویی در دریای خزر کمتر از تشکیل آن در سواحل جنوبی نیست؛ اما روسها که از طرفی طمع در مناطق مختلف ایران داشتند و از سویی دیگر توان هماوردی با چنین سرداری را در خود نمی دیدند در لشگرکشی های او و به ویژه طرح تشکیل ناوگان نظامی او در دریای خزر، نهایت کارشکنی کردند. در این زمان بخت با نادر همراه شد و یک تاجر و کشتی ساز انگلیسی جهت تجارت پارچه به گیلان آمد و از سوی فرزند نادر (حاکم ولایت گیلان) مورد استقبال قرار گرفت و چون مهارت های او شناخته شد به استخدام درآمد و بسیار زود، نقشی محوری در اجرایی کردن طرح های نادر در این دریا پیدا کرد. روسها نسبت به حضور موثر این مرد انگلیسی در ایران به سفیر انگلستان شکایت بردند و انگلیسی ها که برای روابط تجاریشان با روسیه اهمیت بسیاری قایل بودند تلاش بسیاری کردند تا او را از ادامه خدمت به دولت ایران منصرف کنند... اما این مرد وفادار و پرتلاش انگلیسی که بود؟!
از سال ۱۷۳۴م. بازرگانان انگلیسی کمپانی روسیه اجازه یافتند برای بازرگانی با ایران از راه روسیه تزانزیت کنند و با کشتی های روسی از دریای خزر بگذرند. کاپیتان «جان التون» بازرگان، دریانورد و کشتی ساز انگلیسی بود که مدت ها در روسیه حضور داشت و با مناطقی در ترکستان تجارت میکرد.
اولین بار در سال ۱۷۳۹م و در زمان نایب السلطنگی نادر افشار (همزمان با حضور «رضا قلی میرزا» فرزند ارشد وی در مقام والی گیلان ) وارد رشت شد و مورد استقبال شایانی هم قرار گرفت. وی بار ماهوت (پارچه پشمی) خود را در گیلان فروخت و در مقابل ابریشم گیلان را که رونقی دوباره گرفته بود خریداری کرد. همچنین رضا قلی به او فرمانی مبنی بر اجازه تجارت در ایران داد که موفقیت سفر او را دو چندان کرد . وی سپس به سن پطرزبورگ بازگشت ، از آیندة درخشان تجارت با ایران گزارش هایی به بازرگانان انگلیسی داد و تلاش کرد دیگران را برای حضور در گیلان ترغیب کند. همچنین در نامه ای به سفیر مختار انگلستان در روسیه، جزئیات مورد نظر خود درباره تجارت با ایران را تشریح کرد. او معتقد بود که مخارج حمل کالاهای پشمی بریتانیایی از طریق روسیه بسیار کمتر از حمل از آن طریق هندوستان یا عثمانی خواهد بود ضمن آنکه از تجارت ابریشم گیلان نیز می توان سود بسیار بالایی به دست آورد. همچنین وی توصیه کرده بود برای اجرای موفقیت آمیز این طرح، بسیار مهم است که تجار بریتانیایی بر روی رود ولگا و دریای خزر کشتیهای متعلق به خود را داشته باشند. نفوذ کلام التون دربارة مزایای این تجارت تا بدان حد بود کـه بازرگانان انگلیسی را چنان برانگیخت که اعتراض سایر کمپانی های انگلیسی ( کمپانی «ترک و خاور» و «هندشرقی») را باعث شد.
جان التون به هنگام بازگشت به ایران (۱۷۴۲م) در غازان روسیه دو فروند کشتی ساخت و مال التجاره خود را به این وسیله به گیلان آورد. نادر که از مدتی پیش در اندیشه تشکیل ناوگانی در دریای خزر بود از ماجرا آگاه شده تصمیم گرفت او را برای ساخت کشتی در منطقه استخدام کند. التون پیـشنهاد نادر را پذیرفت و اسلام آورد، نامش را «جمال بیگ» گردانید و با گرفتن حکم دریابیگی (دریاسالاری) از نادر به جد مشغول کار شد.
وی دو کارگاه در نزدیکی دریا بنا کرد یکی در «چمخاله لنگرود» و دیگری در «مشهدسر» (بابلسر کنونی) و با کمک چند کارگر روس، هندی و تعدادی محلی مشغول ساخت کشتی شد. علی رغم آن که در حاشیه جنوبی دریای خزر، جنگل های وسیعی وجود داشت اما صنعت کشتی سازی در منطقه پا نگرفته بود و تنها به ساخت قایق هایی کوچک جهت حرکت در رودها و مردابهای منطقه و یا قسمتهایی از دریا که نزدیک ساحل باشند محدود مانده بود . سایکس به نقل از هانوی می نویسد: «[التون] مرکز ستاد خود را در لنگرود تأسیس کرد و برای از بین بردن تمام مشکلات جداً مشغول کار شد. الوارها را از جنگل برید و به ساحل رسانید، پارچه های بادبان را از پنبه بافت و طنابها را از لیف کتان درست کرد و چون در آن نواحی لنگر پیدا نمیشد لذا به تجسس پرداخت و تهیه کرد. اهالی محل که بدون مزد کار میکردند نسبت به این بیگاری و کار اجباری بدون اجرت سخت دشمن بودند . اما التون توانست یک کشتی که بیست و سه توپ داشت بسازد و به آب اندازد» این کشتی که حتی از کشتی های روسی نیز بهتر ساخته شده بود «نادر» نامگذاری شد .
نادرشاه هـم فرمان داد که کشتی های روسی مستقر در دریای خزر می بایست به این کشتی سلام دهند. با این حال التون طرح های بزرگتری در سر داشت و به فکر ساخت حداقل ۳۰ ناو دیگـر بـود! همچنـین وی آمـوزش بـه کارکنان ایرانی و ذخیرة مهمات و تدارکات را هم آغاز کرده بود. نادر با کمک تـاجری بـه نـام "مانگو گراهام" پانزده تن قلع برای توپخانه شاه فراهم آورد با و شرکت در عملیات شناسـایی، محلهای مناسب برای انجام عملیات جنگی در سواحل خزر را هم مشخص .کرد علاوه بر این موارد التون در اقدامی تقدیر آمیز دو کشتی حامل برنج را بـه سـربازان ایرانـی ۲ مستقر در سواحل باکو رساند و کمی بعد به دستور نادر با و کمک ی ک هموطن دیگر بـه نـام ۳ کاپیتان وودروف اقدام به نقشه برداری از سواحل جنوب شرقی خزر نمود . روسیه که با نگرانی و خشم اقدامات التون و روند قدرت یابی ایران در دریای خزر را زیـر نظر داشت، جهت بازداشتن او از ادامه همکاری با ایران فشارهای زیادی به کمپانی مـسکوی و دولت انگلستان وارد می کرد.
در آن زمان هنوز برای انگلستان فرصتی فراهم نشده بود تا چهره مزور و خـشن اسـتعماری خـود را آشکار کند در واقع انگلیسیها در این زمان هنوز بازرگانانی تازه وارد در منطقه بودند کـه خود را مجبـور می دیدند با گلایه های فراوان ( اما گوشی! ) کالاهای سفرای ایرانی و هنـدی را بـه رایگـان حمـل کنند! در این موقعیت بسیار شکننده، اصلی ترین سیاستشان تطمیع شاهان و خوانین محلی و پرهیـز کامـل از هرگونه فعالیتی بود که باعث بدگمانی قدرتمندان محلـی و از دسـت دادن موقعیـت تجاریـشان شود. در راستای چنین سیاستی بود که انگلیسی ها سـعی مـی کردنـد خـود را درگیـر طـرح هـای نادرشاه برای تشکیل و قدرتمند کردن ناوگان دریاییش نکنند . زیرا از یـک سـو همـین ناوگـان میتوانست در آینده ای نه چندان دور رقیبی در کسب و کار تجاریشان شود و از سـویی دیگـر حساسیت و دشمنی سایر شرکاء آنها در منطقه یعنی عثمانی، روسیه را برانگیزد .
از این رو زمانی که نادر با به کارگیری التون دست بـه کـار سـاخت کشتی و تشکیل نیروی دریایی در خزر شد و متعاقب آن فشارها و تهدیدهای روسیه ؛ مقامات و بازرگانان انگلیسی که کلیت تجارت خود در روسیه را در خطر می دیدنـد، ابتدا جانس هنوی را برای بررسی اقدامات التون به ایران فر سـتاده و سـعی کردنـد بـا وعـده و وعید از را او ادامه کار باز دارند. هنوی اقدامات جان التون را برای آینده تجارت انگلـستان بـسیار زیانبار تشخیص و داد سعی کرد او را از ادامه همکاری با نادر منصرف کنـد .
با شکست تلاشهای هنوی و پافشاری التون بر تصمیم خود، وزیر مختار انگلستان در سن پطرزبورگ که احتمال مقابله به مثل روس ها و از بـین رفـتن امتیازهـای تجـاری در روسـیه را بسیار جدی می دید به التون پیشنهاد کرد که در مقابل مبلغـی گـزاف و یـا پـذیرفتن مقـامی در نیــروی دریــایی ســلطنتی از ایــران خــارج شــود، امــا ایــن "انگلیــسی مــاجراجو و بی احتیاط" سرسختانه به خدمت خود ادامه داد. نادر که به خوبی از فـشارها بـر التـون آگـاه بـود حکمی صادر کرد که نشان از قدرشناسی وی از اقدامات این مرد انگلیسی تبار داشت: "«شایسته ترین مسیحیان» اجازه ندارد ایران را ترک کند، چون لازم است در نوروز آینده در دربار ما حضور یابد و کارهای ناوگان ما را بر مبنای صحیحی سر صـورت دهـد ." ایـن حکم می توانست التون را تا حدودی از فشارها و اتهام ها برهاند چرا که بـه وی امکـان مـی داد اینگونه وانمود کند که خدمت به نادرشاه تحت فشار و اجبار صورت می گیرد.
هنوز آشکار نشده که چرا یک سوداگر انگلیسی که به طلب سود بیشتر به سواحل ایران قدم گذاشته بود با چنان اصراری همه پیشنهادات دولت متبوعش را رد می کرد و در نهایت سختی و مشقت ، سرسختانه در پی ساخت و تکمیل کشتی جهت خدمت به دولت ایـران بـود. در این سو نادر نیز همواره از او و خدماتش قدردانی می نمود و او را مورد حمایت کامل خود قرار می داد، اما با مرگ نادر و گرفتار شدن دوباره کشور در آشوب و هرج و مرج، ضمن پـی گیـری نـشدن طـرح هـای او، التون نیز در وسط مخاطرات همه جانبه رها شد. روسها کـه از اقـدامات او بـسیار خـشمگین بودنـد علیـه ش دسیـسه هـایی کردند تا آنکه با توجه به نارضایتی های محلی و احتمالاً توطئه های روسها، به جان التون سوءقصد شد که البته جان به در برد اما نهایتاً در جنگ قدرت حکام محلـی، او را به بهانه عدم حمایت از حاکم وقت گیلان دستگیر و علی رغم تأمینی کـه به او داده بودند او را اعدام کردند!

منابع:
۱. سایکس، سرپرسی (۱۳۶۳ ) "تاریخ ایران" ج ۲ ، ترجمـه سـیدمحمدتقی فخـر داعـی، تهـران : انتـشارات دنیای کتاب.
۲. فریزر، جیمز بیلی (تا بی ) "نادرشاه افشار" ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، به کوشـش محمـدتقی دانیـا، تهران : انتشارات جانقربان
۳. لکهارت، لارنس (۲۵۳۷ ) "نادرشاه" ترجمه و اقتباس مشفق همدانی ، تهران : امیرکبیر
۴. لارنس لکهارت "نادرشاه آخرین کشورگشای آسـیا" ترجمـه اسـماعیل افـشار نـادری ، تهران: انتشارات دستان.



نظر شما