انتشار کتاب «شیخ‌بهایی و توپ مروارید»

روایت رابطه شیخ بهایی و شاه عباس در داستان حسین کرد شبستری

آمال و آروزی ایرانیان آنها را به سمتی برد که پیرامون برخی اشخاص و اشیاء به افسانه‌سرایی پرداختند، در این افسانه‌پردازی آنچه که درباره شخصیت شیخ‌بهایی، شیخ‌الاسلام عصر صفوی بسیار قابل تامل است....

شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۶
درباره برخی شخصیت‌ها مطالب جالبی وجود دارد که گاه مرز میان واقعیت یا داستان در رابطه با آنها مشخص نیست. شخصیت‌هایی که در میان مردم از وجه خوبی برخوردار بودند و به نوعی با زندگی مردم زمان خود گره خوردند. این آمیختگی با مردم باعث شده که داستان‌هایی از آنها ساخته و پرداخته شود. در این میان درباره شخصیت شیخ‌بهایی، روحانی عصر صفویه مطالبی وجود دارد که مرز میان واقعیت یا داستان مشخص نیست. سیدمحمد بهشتی در کتاب «شیخ بهایی و توپ مروارید» صفحاتی را به بررسی روایت‌های موجود درباره این شخصیت تاریخی اختصاص داده است.

اخبار متنوع و شگفت از زندگی شیخ‌بهایی
در نگاه نخست مولف تلاش کرده در سطوری از صفحات آغازین کتاب نگاهی کلی به شخصیت شیخ بهایی داشته باشد تا خواننده با این شخصیت آشنا شود: «شیخ بهایی عالمِ پرآوازه‌ دوره صفوی بود. درباره زندگی او اخبار متنوع و شگفتی هست که برخی از آنها رنگ و نشانی از واقعیت دارد و برخی دیگر به افسانه می‌ماند. درباره مقام و جایگاه او همین بس که در دوره سلطنت شاه عباس بزرگ، شیخ بهایی مدت طولانی شیخ‌الاسلام شهر اصفهان بود. لیکن شیخ بهایی نزد عامه مردم و خصوصا اهالی اصفهان، بیش از اینکه در مقام عالم دینی و در کسوت شیخ‌الاسلامی به جا آورده شود، عالمی ذوفنون و گشاینده معماهای بسیار و از همه مهم‌تر اعجوبه‌ای در عالم مهندسی و معماری است که آثار بی‌شماری علی‌الخصوص در دارالسلطنه اصفهان از خود به یادگار گذاشته است.

حمامی که با شمع گرم می‌شده، منارجنبان که با تکان دادن یک مناره دیگری نیز به جنبش درمی‌آید، گنبد مسجد جامع عباسی اصفهان که صدا را هفت مرتبه منعکس می‌کند و از همه مهم‌تر تنظیم شبکه آبیاری شهر اصفهان به کمک مادی‌ها که کاری است بس بزرگ و اینها همه به شیخ بهایی منتسب است. حتی در عالم هنر و نگارگری، کشف رمز و راز ساخت سفیداب مرغوب که یکی رنگدانه‌های مهم در تاریخ نگارگری ایران است، موسوم به «سفیدآب شیخ» را از ابتکارات شیخ دانسته‌اند.»(ص۱۳)

مهندس بهشتی پس از ردیف کردن تمام آنچه که به شیخ بهایی منتسب است، با جملاتی مُردد و با نگاهی پرتامل درباره واقعیت داشتن اعمالی که به شیخ نسبت داده شده است، می‌نویسد: «با همه این احوال تاکنون شواهد و قرائن تاریخی مبنی بر اینکه او در سراسر عمرش دست به کار معماری برده باشد، یافت نشده و این خود موضوعی است درخور تأمل. کم نیستند پژوهشگرانی که به این موضوع پرداخته‌اند و کم یا بیش در اعتبار تاریخی آنچه به شیخ بهایی نسبت داده شده، تردید کرده و این اقوال را ناروا و در زمره خرافات و دروغ شمرده‌اند و اساسا منکر شیخ بهایی معمار و شهرساز شده‌اند.»(ص۱۴)

برای یافتن واقعیت در رابطه با شخصیت شیخ‌بهایی پس از نگاه تردیدآمیز باید سراغ تطبیق تاریخ با داستان‌هایی رفت که پیرامون این شخصیت ساخته و پرداخته شده است: «قصه‌هایی که حول شخصیت شیخ بهایی شکل گرفته است با آنچه در تواریخ آمده است از بسیاری جهات متفاوت است. به عبارت دیگر غالب آنچه در تواریخ درباره شیخ بهایی آمده است چیزی نیست که مردم درباره شیخ بگویند و یا حتی بدانند و به‌عکس از آن‌چیزی که در افواه شایع است به زحمت می‌توان ردپایی در تواریخ پیدا کرد. ای بسا در قصه‌های مربوط به او، قرب و بعد مکانی و تقدم و تأخر زمانی بسیاری رویدادها و شخصیت‌ها و ... چنان معوج می‌شود که آشکارا غیرواقعی به نظر می‌آید. تا جاییکه این سوال را پیش می‌آورد که با این همه قلب واقعیت چه چیزی مردم را وا می‌دارد که باز هم این داستان‌ها را دریاه او بگویند و بیمی از غیرواقعی بودن آن نداشته باشند. آیا این فقط دلالت بر جهالت آنان و بی‌خبری‌شان از تاریخ دارد.»(ص۲۵)

شیخ‌ همنشین و قرین شاه‌عباس در داستان‌های عامیانه
شخصیت شیخ بهایی در نزد مردم آن عصر با سه کلید واژه قابل دسترسی است: «نام شیخ بهایی نزد مردم با موضوعاتی چون «اصفهان»، «عصر صفوی» و «شاه عباس کبیر» پیوند ناگسستنی دارد. پیش از اینکه شیخ‌بهایی را به اعتبار همنشینی با شاه عباس در قصه‌ها معرفی کنیم خوب است کلیاتی درباره شخصیت عامه‌پسند شاه‌عباس و قصه‌هایی که درباره خود او رایج است بدانیم.»(ص۲۶)

اما وقتی برخی داستان‌ها را درباره شیخ‌الاسلام عصر صفوی دنبال می‌کنیم به مطالبی از این دست می‌رسیم: «در داستان‌های عامیانه شیخ‌بهایی همنشین و قرین و محرم شاه‌عباس است و شاه در امور مختلف با او شور می‌کند؛ مثلا در داستان حسین کرد شبستری که یکی از داستان‌های مهم عامیانه است و در قهوه‌خانه‌ها نقالان آن را می‌خواندند، این نوع مناسبات شیخ بهایی و شاه عباس به خوبی منعکس است.»(ص۲۷)

در مطالب دیگر، به جزئیات بیشتری درباره روابط شاه‌عباس و شیخ‌بهایی دست پیدا می‌کنیم: «علاقه شاه‌عباس به شیخ بهایی به حدی بوده که شاه سرای عمه‌اش، مریم سلطان‌خانم را پس از وفات وی برای سکونت به شیخ بخشید و از شیخ به جای پرداخت بهاء خانه که از حد توانش خارج بوده خواست که روزی پنج بار برای شادی روان مریم سلطان نماز بگزارد و هنگام قران خواندن از او یادکند.»(ص۲۸)

ردی از معمار بودن شیخ بهایی در منابع نیست!
حال وقتی برخی جملات را درباره شیخ‌بهایی کنارهم می‌گذاریم، نوع مراودات شیخ و شاه‌عباس برخی پرسش‌ها را پیش روی مخاطب می‌گذارد: «اگر بنا را بر صحت ادعای شیخ بهایی برای اکراه او از تقرب به پادشاهان بدانیم این سوال پیش می‌آید که پس چرا نزد مردم شیخ این اندازه به شاه عباس نزدیک بوده است. آیا نزدیک این دو واقعیت دارد و یا آن هم ساخته و پرداخته مردم است.»(ص۳۰)

به راستی شیخ‌بهایی معمار بوده و بناهای مهمی را در اصفهان طراحی و پی‌ریزی کرده است؟ برای یافتن واقعیت باید سراغ منابع تاریخ رفت. منابع تاریخی از احوالات شیخ چه می‌گویند: «ایرانیان حتی تا به امروز شیخ‌بهایی را بیشتر در مقام مهندس و معمار به جای می‌آورند و آثار مهمی را به وی نسبت می‌دهند. از جمله معماری مسجد جامع عباسی اصفهان و مهندسی حصار شهر نجف و منارجنبان اصفهان و از آن مهم‌تر حمامی معروف به حمام شیخ که با شمعی گرم می‌شد و به جز اینها محاسبه و طراحی نظامی برای تقسیم‌ آب زاینده‌رود در شهر اصفهان نیز به وی منسوب است.

هیچ‌یک از تواریخ و تذکره‌های آن عصر مهندس و معمار بودن شیخ بهایی را تأیید نکرده است. مثلا عالم‌آرای عباسی که تقریبا در زمان حیات وی نوشته شده و گزارشی از کارهای عمرانی زمان شاه‌عباس به دست داده است از ذکر نام مهندسین نیز غفلت نکرده اما در شرح حال شیخ‌بهایی و آثارش به مهندس بودن شیخ‌بهایی و آثار مهندسی او حتی اشاره‌ای نیز نشده است. نه تنها عالم‌آرا که هیچ‌یک از کتاب‌ها و اسنادی که در مدت یکی دو سده پس از وفات وی نوشته شده و مقام مهندسی وی یادی نشده است. مثلا تذکره‌ نصرآبادی که به نام شاه‌سلیمان صفوی تالیف شده، مشتمل است بر شرح حال و آثار قریب هزار نفر از شعرای عصر صفوی که در زمره این شعرا از خوشنویسان شاعری چون علیرضا عباسی و از معماران شاعری چون استاد علی‌اکبر اصفهانی نیز یاد شده است با این حال ذیل تشریح احوال شیخ بهایی از مهندس یا معماربودن او نیاورده است.»(ص۳۳)

درباره اینکه شیخ‌بهایی معمار بوده، معماری برخی مکان‌ها از جمله یکی از حمام‌های خاص اصفهان را به وی نسبت می‌دهند؛ حمامی که کم عجیب نیست و در شرحش آمده است:«کمتر کسی هست که ماجرای حمام شیخ بهای در اصفهان و شگفتی‌اش را که با یک شمع گرم می‌شده است نشنیده باشد. این حمام نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و به «حمام شیخ» مشهور است. میرزا حسن‌خان تحویلدار در کتاب جغرافیای اصفهان حدود سال ۱۳۰۰ ق درباره این حمام چنین آورده است: و مذکور و معروف است که آن حمام تا زمان غلبه افغان درب گلخن آن بسته و گل گرفته بوده و هیچ آتش در آن نمی‌شده هر روزه آب تازه روی خزانه می‌کردند آبش به یک میزان گرم بوده است تا آن زمان سرش را باز کردند که سرش را بیابند، چراغی را دیده بودند روشن در زیر فاطیل گذاشته به مجرد بازشدن گلخن فورا چراغ خاموش شده غالب اهل اصفهان هم اعتقاد بر وقوع این مطلب دارند...»(ص۴۰)


بپرسیم کدام شیخ بهایی واقعی‌تر است؟
کارهای عجیب و غریب شیخ‌بهایی تنها به معماری منارجنبان و حمام شگرف منحصر نمی‌شود، بلکه برخی مدعی بودند که وی در شیوه تنظیم آب زاینده‌رود نیز دستی داشته است: «طومار شیخ بهایی» عنوان سندی است که مشهورست برای تعیین شیوه تقسیم آب زاینده‌رود اصفهان در دوره صفوی و به دست شیخ بهایی تظیم شد و از ان به بعد مبنای عمل بوده است. اصل سند را کسی ندیده است ولیکن در اداره مالیه اصفهان سواد غیرمصداقی از آن وجود دارد که به فرمان شاه طهماسب است و به تاریخ رجب ۹۲۳ ق نوشته شده است. اینکه چرا تنظیم این سند و تعیین حق‌آبه‌ها به شیخ‌بهایی نسبت داده شده است هنوز روشن نیست.»(ص۴۲)

مولف کتاب در ادامه وقتی به تناقض تاریخ و داستان‌های عامیانه مواجه می‌شود، تلاش می‌کند تا به تبیین شیخ‌بهایی تاریخی و شیخ‌بهایی داستان‌های عامیانه بپردازد: «طبیعتا اگر تاریخ را واقعیت بدانیم و آنچه تاریخ تأیید نکرده است را غیرواقعی بپنداریم آنگاه شیخ‌بهایی، روایی افسانه و یا حتی خرافه‌ای بیش نخواهد بود. اما آیا صحیح است که شیخ‌بهایی روایی را که مردم با آن زندگی کرده‌اند، غیرواقعی بدانیم و شیخ‌بهایی تاریخی که مردم از آن اطلاعی ندارند را واقعی بخوانیم.

پس خوب است بپرسیم کدام شیخ‌بهایی واقعی‌تر است؟ این مثل این است که بپرسیم آیا رستم شاهنامه واقعی‌تر است یا رستمی که در سیستان می‌زیسته است و شعرای ما از جمله فردوسی او را دست‌مایه شخصیت‌پردازی قرارش داده‌اند. بستگی دارد مرادمان از «واقعی‌تر» چه باشد؛ آن چیزی که در ذهن و زبان مردم به روزگاران اثر کرده و باورها و تمناهایشان را شکل داده و قالب‌هایی آرمانی و اخلاقی برایشن ساخته و حتی مسیر حرکتشان را روشن کرده است و یا آن چیزی که در مکان و زمان خاصی رویداده و تمام شده است.»(ص۴۹)

دست یازیدن به افسانه‌ها به جبران عقب ماندن از قافله علم
حال باید دید چه چیزی باعث شده که مردم با شیخ‌بهایی چنین ارتباطی برقرار کنند، چرا مردم با این شخصیت چنین آمیختند: «چه وجهی از شخصیت شیخ‌بهایی سبب شده بود بدنه جامعه با او احساس خویش کند و او را از عالی‌ترین مقام شرعی به شخصیتی مبدل کند که در ذهن و زبان مردم وجود دارد. اگر مقام شیخ‌الاسلامی اصفهان به او این جایگاه را بخشیده بود پس چرا یادی از محقق کرکی در میان عموم مردم باقی نماند. شخصیت شیخ‌بهایی طوری در قصه‌ها منعکس است که گویا مردم فراموش کرده‌اند که او از تباری غیرایرانی و متولی فقهی شاه صفوی بوده است.»(ص۷۱)

انعکاس قصه‌ها از شخصیت شیخ‌الاسلام عصر شاه عباس حاکی از برخی واقعیت‌های موجود در جامعه است: «شیخ بهایی جزء آخرین نمونه‌هایی است که ایرانیان به اتکای آثار او می‌توانستند در جهان علوم عقلی حرفی برای گفتن داشته باشند. از این روست که گمان می‌رود که توجه به شیخ بهایی و افسانه‌پردازی ایرانیان حول شخصیت او به خصوص در نیمه دوم قاجار که جامعه ایرانی به صرافت عقب‌ماندگی‌اش از قافله علم افتاده بوده بیشتر شد. اگر شاردن در بازدید از ایران دوره صفویه شیخ‌بهایی را تحت عنوان مولف کتاب جامع عباسی معرفی کرد، به این خاطر بود که هنوز هاله روایی حول شخصیت شیخ‌بهایی از شخصیت تاریخی او شخصیتی روایی نساخته بود، در حالی که اگر اوژن اوبن سفیر فرانسه در ایران دوره مشروطه چند بار شیخ بهایی را در نقشِ معمار بناهای سلطنتی صفوی معرفی کرده، به اتکای قوام یافتن شخصیت روایی و مردمی شیخ‌بهایی در آن دوره بوده است.»(ص۸۰)

کتاب «شیخ بهایی و توپ مروارید» تالیف سیدمحمد بهشتی و الناز نجار‌نجفی و بهنام ابوترابیان در ۴۰۸ صفحه، شمارگان و به بهای ۲۶ هزار و ۵۰۰ تومان از سوی انتشارات روزنه روانه بازار کتاب شده است.
منبع: ایبنا
نظر شما