نگاهی بر اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی

نرگس کارگری

از مطالعه ی تطبیقی و تحلیل سیر افکار در ایران و دیگر جامعه های مشرق ( خاصه عثمانی و شام و مصر و هندوستان و ژاپن ) در قرن گذشته به این نتیجه رسیده اگر که نو اندیشان ایران در قلمرو فکر مقامی کمتر از دانایان آن کشورها نداشته است بلکه از بعضی جهات برتر از آن ها و در پاره ای رشته ها پیشرو خردمندان شرق بوده اند. ...

پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷
قرن سیزدهم هجری ( نوزدهم میلادی) دوران تحول فکری جدید مشرق زمین بود. در ایران چون جامعه های دیگر خاور زمین دانایانی نو اندیش برخاستند که هر چند ( مانند نوآوران همه ی آن کشورها) شخصیت های فکری مختلف و نظرگاه های گوناگون داشتند جملگی نماینده ی روح نوجوئی زمان بودند و مجموع عقاید و افکار ایشان پیکره ی تحول عقلانی جامعه ی ایرانی را در سده ی گذشته می سازد.
میرزا آقاخان کرمانی از نادره های زمان خود بود . در سیر افکار مقام بزرگی دارد. صفت بزرگ در خور اوست و گرنه بدان پایه او را نمی ستودم. خودش مهجور مانده و مقامش ناشناخته است.


شخصیت فکری میرزا آقاخان کرمانی جنبه های متعدد و گوناگون دارد:
از پیشروان حکمت جدید در ایران است، نخستین بار آرای فیلسوفان اخیر مغرب را در نظام فکری واحدی به فارسی در آورد ، حکمت را از قالب " معقولات " و سنت های فلسفی پیشینیان آزاد ساخت و بر پایه ی دانش طبیعی و تجربی بنیان نهاد.
اولین کسی که علم اجتماع و فلسفه ی مدنیت را عنوان کرد ،مجموع بنیادهای مدنی و مظاهر مختلف تمدن را در یک کاسه مورد بحث قرار داد. پیوستگی آن ها را با یکدیگر و با شرایط مادی جامعه شناخت و قانون تحول تکاملی را بر همه منطبق گردانید.
بنیان گزار فلسفه ی تاریخ ایران است و ویرانگر سنت های تاریخ نگاری ، برجسته ترین مورخان ما در قرن پیش است و یکتا مورخ متفکر.اندیشیده ترین تحلیل تاریخی را در فلسفه ی مزدکی و مبحث تنزل و تباهی ساسانیان همو نوشته است.
اوست که تطور تاریخی ایران را در نظام مدنی اسلامی بررسی کرد و مجموع پدیده های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زمان را در گذشت تاریخ مورد گفت و گو و ارزش یابی قرار داد.
بزرگترین نویسنده اجتماعی سده ی گذشته است .یکتا شاعر ملی زمان خویش ، نقاد سنت های ادبی گذشته ، نماینده ی نوخواهی ادبی و آغازگر فلسفه ی ادبیات جدید.
بزرگترین اندیشه گر ایئولوژی ناسیونالیسم است ، منادی اخذ دانش و بنیادهای مدنی اروپایی ، نقاد استعمارگری ، هاتف مذهب انسان دوستی ، نماینده ی نحله ی اجتماعی و متفکر انقلابی پیش از مشروطیت هموست.
تحول افق فکری ایران در سده ی سیزدهم که جنبش مشروطه خواهی تنها یکی از تجلیات مدنی آن می باشد ، فصلی است از تاریخ برخورد جامعه های کهن مشرق با مدنیت نو مغرب زمین و همین برخورد تاریخی است که جوهر تاریخ اخیر ملل شرق را می سازد. این مبحث به تازگی مورد توجه واقع شده است و در اغلب کشورهای خاور جامعه شناسان و مورخان به مطالعه ی سیر فکر و تاثیرش در تطور اجتماعی مملکت خود پرداخته اند.
از مطالعه ی تطبیقی و تحلیل سیر افکار در ایران و دیگر جامعه های مشرق ( خاصه عثمانی و شام و مصر و هندوستان و ژاپن ) در قرن گذشته به این نتیجه رسیده اگر که نو اندیشان ایران در قلمرو فکر مقامی کمتر از دانایان آن کشورها نداشته است بلکه از بعضی جهات برتر از آن ها و در پاره ای رشته ها پیشرو خردمندان شرق بوده اند. مثلا در میان همه ی اندیشه گران مشرق هیچ کس را جز سید جمال الدین اسد آبادی نمی شناسیم که نفوذ کلامش از جبل الطارق تا جاوه گسترده باشد.

در آن عصر تنها مرد آسیا بود که فکر مبارزه ی دسته جمعی مشرقیان را علیه مغربیان معترض استعمارگر پرداخت و نیز اندیشه ی ناسیونالیسم اسلامی هر چه بود آفریده ی او بود. سخنان سید در نظر علمای تونسی حکم کتاب را داشت .طلاب مسلمان هندی او را می پرستیدند .پیشوایان نهضت آزادی هندوستان ، از هندو و مسلمان ، او را به بزرگی ستوده اند و تجدد خواهان عرب پایه اش را به پیامبری رسانده اند. این جنبه ی بین المللی سید اسد آبادی را هیچ کدام از اندیشه گران خاور زمین مطلقا به دست نیاوردند.هم چنین در دانش سیاسی و فلسفه حکومت غربی شاید کمتر کسی را می توان در مقام میرزا ملکم خان یافت.
در عالم آزاد اندیشی و شکیبایی دینی متفکران مسیحی شام نیز با آن کسان وجه مشترک دارند. از ایشان گذشته ، هوشمندان ترک و تازی و چینی و ژاپنی به درجات مختلف غرق در تعصبات خویش بودند و مرز اندیشه هایشان محدود به جامعه های خود بود.البته از میرزا فتحعلی آخوند زاده هم باید اینجا نام ببریم .

وی از پیشروان فلسفه ی جدید مادی صرف و آغازگر نمایشنامه نویسی اروپایی در سراسر خاور نزدیک.
هیچ کدام از متفکران شرق در آن زمان متاعی به بازار فکر و معرفت جدید عرضه نداشتند که تازه و بکر بوده باشد. جامعه های مشرق که چند قرن از جهان دانش و اندیشه های نو دور افتاده بودند ذاتا نمی توانستند اندیشه گرانی را پدید آوردند که صاحب اصالت فکر باشند. آن هوشمندان از خرمن دانش اروپایی بهره مند گردیده بودند و تنها مروج آن آموخته ها در کشورهای خویش بودند.

اگر احوال سیاسی و اجتماعی وقت جامعه های شرقی و کیفیت زمان و مکان را در نظر نگیریم به ارزش مقامشان نمی توانیم پی ببریم. نکته دیگر اینکه نه تصور شود که اندیشه گران خاور در دانش فنوک جدید تبحر به سزایی داشته اند ، و یا بر نوشته های جملگی آنان انتقادهای فراوان وارد نباشد . ابدا چنین نیست. بلکه نوشته هایشان گاهی سطحی و کم مایه به نظر می رسند. اما سخن ما در نتیجه گیری از مطالعه ی تطبیقی مقام فکری خردمندان و نوآوران مشرق زمین بود در قرن پیش.
مسئله دیگر حد تاثیر متفکران کشورهای مختلف است در نوسازی بنیادهای مدنی جامعه های خود. از این دیدگاه تاثیر نواندیشان ایران خیلی کمتر از نفوذ هوشمندان عثمانی و ژاپن است در تحول اجتماعی این دو کشور. این خود مبحث پیچیده ایست و عوامل گوناگونی در آن موثر افتاده اند.

در اینجا همین قدر می گوییم که آن تفاوت عملی به هیچ وجه نتیجه ی اختلاف در کیفیت و ارزش معنوی اندیشه ی ایرانی با افکار ترک و ژاپنی نبوده است و نه پیوستگی خاصی با نظام سیاسی و اجتماعی این کشورها در مرحله ی برخورد با تمدن اروپایی داشته است. هر چه بیشتر در آن مسئله غور و تامل کردم در این تعلیل راسخ تر شدم که آن تفاوت در نقطه ی نهایی اش به اختلاف در رتبه ی اخلاقی و ایمان و وطن دوستی و از خود گذشتگی زمامداران آن جامعه ها می رسد.
نکته ی بسیار با معنی دیگر اینکه نهضت ملی مشروطیت اوج سیر فکر در ایران بود.به آن نقطه که رسید مدتی درنگ نمود و در واقع از نمو طبیعی باز ایستاد و بعدها از نو تحرک یافت و حال آن که در هندوستان و ژاپن افق اندیشه در ربع اول سده ی بیستم خیلی ترقی کرد و اندیشه گران برجسته و نامداری برخاستند و جامعه عثمانی گرچه هیچ گاه متفکران بزرگی به خود ندید - اما تعقل سیاسی در آن دیار رشدی منظم و پی گیر یافت. تناسب مستقیمی که میان رشد تفکر مدنی و نظام سیاسی عثمانی تحقق پیدا کرد نتیجه ی آن بود که زمامداران ترک سرانجام خدمتگزاران همان ایدئولوژی گردیدند که اهل فکر پرداخته و رواج داده بودند.
باید معترف بود که در کار تحقیق سیر فکر در ایران دو مانع اصلی وجود داشته است. یکی اینکه منابع اصیل این رشته ی تاریخ که مجموع نوشته های اندیشه گران و خزینه ی اسناد دولتی باشد ، منتشر نشده است و از این رو نویسندگان مواد و مصالح لازم را در اختیار نداشته اند و مهم تر از آن اینکه برای اکثر مولفان ما مسائل تاریخ نگاری جدید و روش علمی آن اساسا مطرح نبوده است. نتیجه اینکه نه مواد اصلی تتبع را در دسترس داشتند و نه ابزار کار و آمادگی فنی آن را دارا بودند. پس هر کس در این رشته قدم نهد زحمتش دو چندان است.

نخست باید مدارک را از گوشه و کنار گرد آورد. دوم اینکه بداند از آن ها چگونه بهره برداری نماید و بی خود کاغذ سیاه نکند. متاسفانه تاریخ نویسان ما از مرحله ی تفکر تاریخی جدید دور افتاده اند. شاید باید از دکتر غلامحسین صدیقی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران برای تحقیقات خود در سیر تاریخی افکار در ایران به نحو شایسته تر از سایرین دانشمندان معاصر تقدیر کرد.
مطالعه تاریخ فکر ، مانند هر کدام از شاخه های دیگر علم تاریخ ، فوت و فن و لم (تکنیک) خاص خود را دارد. اندیشه و اندیشه گر هر دو زاده ی اجتماع اند اما اندیشمند شخصیت فردی هم دارد و بالاخره مغز اندیشه آفرین فرد است که فکر را می پروراند و تنها عامل مادی نیست که در آن موثر است. در پرورش منش آدمی غیر از جامعه عوامل دیگری چون محیط خانوادگی ، وضع زندگی ، حالت روانی و هوش و استعداد شخصی او موثر هستند. پس در نخستین مرحله ،زندگی متفکران را باید با توجه به مجموع این عوامل و فعل و انفعال هر یک را در دیگری بررسی نمود. شرح حالی که به شیوه ی دیگری نوشته شود در واقع به شرح حال نمی ماند ، فاتحه ی اهل قبور است مثل اکثر یا شاید همه ی سرگذشت هایی که در کشور ما می نویسند.
مرحله ی دوم نقد و تحلیل اندیشه هاست. در این جا سه مطلب را مدنظر باید داشت. زمینه ی فرهنگ اجتماع ، سرچشمه ی اندیشه ها و عناصر سازنده ی فکری دانایان و تحول ذهنی آنان درگذشت زمان. فکر در خلاء به وجود نمی آید .لازمه ی آن وجود زمینه و زیرسازی فرهنگی قبلی است. تاثیر آن سابقه ی فرهنگی و آموخته های اولیه در ذهن هوشمندان گاهی به حدی ژرف است که گریز از آن آسان نیست.حتی در زمان عصیان علیه همان آموخته ها می بینیم عقاید و افکار گذشته در ذهن ایشان سایه می افکنند. از لحاظ سنجش تحول عقلانی اهل فکر و زیر و بم گفتارشان لازم ست زمینه ی تحصیلات و مطالعات اولیه ی آنان را نیک بشناسیم. از آن گذشته ، نیست صاحب فکری که از تاثیر اندیشه های دیگران و تجربه های بعدی خود بر حذر باشد. از همین رهگذر است که در نوشته های دانایان تناقض گویی های فراوان چشم گیرند . به حدی که مجموع آن ها را نمی توان در یک نظام فکری گنجاند. اگر قائل به تجزیه و تفکیک نکردیم در تحلیل افکار حیران می مانیم و سیر تحولی آن را نمی توان به دست دهیم اعم از اینکه این تحول تکاملی باشد یا ارتجاعی.
مرحله ی سوم تاثیر فکر است در اذهان دیگران و در اجتماع . به طور کلی تاریخ فکر حکایت از این دارد که چه بسیار بوده اند اندیشه های معتبر و بلندی که خریدار نداشته اند. گاه به کلی مهجور مانده ، گاه افکار دیگری بر آن ها غالب آمده و گاه کوشش در ریشه کن کردن آن ها شده است. اما اعتبار آن اندیشه ها به جاست. مقام آفرینندگان آن ها والا و ارزش آن ها را باید در چشم انداز تحول فکر سنجید. از سوی دیگر موارد فراوان می بینیم که اندیشه ها اذهان را تکان داده ، باعث جنبش های فکری گردیده و به دنبال آن نهضت های اجتماعی را به وجود آورده اند و حتی از مرزهای جامعه های محدود گذشته جهانگیر گشته اند آن نهضت ها پروده ی ایدئولوژی ها هستند. اما ایدئولوژی ها از یک منبع سرچشمه نمی گیرند بلکه ساخته و التیام یافته ی اندیشه های گوناگونی می باشند که مجموعا پیکره ی واحدی را می سازند.
کاری که مورخ به عهده دارد همین است که زمینه ی اندیشه پرور اجتماع را روشن نماید ، افکار متفکران را جزء به جزء به دست می دهد. تاثیر آن ها را در پیدایش و تکوین ایدئولوژی ها بسنجد . عناصر مختلف ایدئولوژی ها را تجزیه کند و نظام واحد آن را عرضه بدارد و همه جا باید توجهش به روح تاریخ باشد.اما کار مورخ به اینجا پایان نمی یابد. ایدئولوژی ها چون به مرحله ی عمل برسند معمولا بلکه همیشه از اصول اولیه ی خود انحراف می پذیرند و تغییر بستر می دهند.
میرزا عبدالحسین خان مشهور به میرزا آقاخان کرمانی در خانواده ای سر شناس و نسبتا صاحب مکنت و اهل علم و عرفان در قصبه ی "مشیز" از بلوک بردسیر کرمان ظاهرا در ۱۲۷۰ تولد یافت. پدرش آقا عبدالرحیم مشیزی از ملاکین بود و به سلسله ی متصوفه ی اهل حق تعلق داشت. عقاید این فرقه تلفیقی بود از عرفان و حکمت مشاء و اشراق و از فلسفه ی ملاصدرا الهام می گرفت. جده ی پدری میرزا آقاخان دختر قاضی تهمتن از بزرگان دین زرتشتی بود که بعد به کیش اسلام در آمده بود. مادر میرزا آقاخان دختر میرزا کاظم خان پسر میرزا محمدتقی معروف به مظفرشاه کرمانی در زمره ی فقیهان بشمار می رفت. بعد به تصوف گرایید و از پیروان مشتاق علیشاه گردید. چون مستاق علیشاه را به تحریک متشرعین در کرمان کشتند مظفرشاه رهسپار عتبات شد. او را هم با چند تن از صوفیان شاه نعمت الهی به اغوای یکی از روحانیون متنفذ و متعصب زمان ( به نام آقا محمد علی بهبهانی)در کرمانشاه به قتل رساندند.
میرزا آقاخان نماینده ی کامل عیار فرهنگ ایرانی ست. تحصیلات اصلی خود را در کرمان تمام کرد. ادبیات فارسی و عربی ، تاریخ اسلامی و ملل و نحل ، فقه و اصول و احادیث ، ریاضیات و منطق ، حکمت و عرفان و طب قدیم را به شیوه ی آن زمان آموخت. معلم او در حکمت و طبیعیات حاجی آقا صادق از شاگردان ملاهادی سبزواری بود.به علاوه عرفان و تاریخ فلسفه و حکمت ملاصدرا و شیخ احمد احسایی را نزد حاجی سید جواد شیرازی خواند.
سیمای شخصیت میرزا آقاخان را می توان از خلال نوشته های خودش و گفته های کسانی که با او آشنایی و حشر و نشر داشتند شناخت. صاحب هوشی سرشار بود و حافظه ای فوق العاده نیرومند و ذهنی تیز و متحرک و زود پذیر. از نظر روانی حالتی در خود فرورفته و افسرده داشت. دیر به سخن می آمد اما چون زبان می گشود مسلسل می گفت و همین که لب فرو می بست سکوتش عمیق و محزون بود. سری پرشور داشت و خاطری تند و آتش وش .زود به هیجان می آمد و بی قرار می گشت و آنچه در دل داشت به زبان می آورد. قلبی پاک داست و ضمیری صاف اما بگاه درشتی چون سوهان بود.آزاده بود. تن به ناحق نمی داد و در برابر زورمندان کرنش نمی کرد.همین بود که تاب بیداد نیاورد .از مال و زندگی دست شست و رخت از وطن بست. ولی تار و پود وجودش بافته ی شور ملی و در دیار غربت پیوسته چشم به وطن داشت. همان وطنی که سرانجام او را به خاک و خون غلطانید.
کارنامه ی سیاسی وی فصل مهم زندگی اوست .از زمره ی هوشمندانی نبود که غرق اندیشه های خویش باشند و در فانونس خیال خود به سر برند. بلکه برای افراد خاصه صنف متفکران و نویسندگان مسئولیت مدنی قطعی می شناخت و نسبت به فرزانگان گوشه گیر حاشیه نشین زبان طعنش باز است.
همکاری او با میرزا ملکم بعد از طغیان علیه دربار ناصرالدین شاه و تاسیس روزنامه قانون (۱۳۰۷) باب دوستی را برایشان باز کرد علی هذا قصه ی این راه دراز که خود مجال خوانندگان را می طلبد.
از آثاری که او در چهل و سه سالگی ، اوان پختگی و شکفتگی شخصیت فکری نوشت و مولفانی که از آثارش الهام گرفته اند ، حق وی را ادا نکرده اند این ارقام است.
کتاب رضوان ، کتاب ریحان بوستان افروز ،نامه ی سخن یا آئین سخنوری ، نامه ی باستان (معروف به سالارنامه) ، آئینه ی سکندری یا تاریخ ایران ، تاریخ ایران از اسلام تا سلجوقیان ، سه مکتوب ، صد خطابه ، تاریخ شانژمان ایران ، تاریخ قاجاریه و سبب ترقی و تنزل ایران ، در تکالیف ملت ، تکوین و تشریع، هفتاد و دو ملت ، حکمت نظری ، هشت بهشت، عقاید شیخیه و بابیه ، ان شاء الله ماشاء الله ، رساله ی عمران خوزستان ، ترجمه تلماک ، ترجمه عهدنامه مالک اشتر .
علاوه بر این آثار نامه های خصوصی میرزا آقاخان از نوشته های بسیار با ارزش اوست.
یادداشت هایی که در این مقاله نوشته شد ، برای معرفی راه و روش این اندیشمند فرزانه بوده است که برای ارجاع مخاطبان برای خواندن مقالات و تحقیقات ایشان در مختصر حکایت سبک و زندگی به محضر همگان یادآور شده ام.
بخوانیم از تاریخ که به نظر می رسد در این اوضاع و احوال نابه سامان ، استفاده از تجربیات تاریخی بتواند ما را از منجلاب هایی که در آن به طرز خواسته و ناخواسته اسیر گشته ایم ، رهایی بخشد.
تلفیق آموزش سنتی و مدرن با اتکا به اندوخته های تاریخی در قالب قصه و داستان صرفا تخیلی برای نونهالان و کودکان و آگاهی از واقعیت های عینی در گفتگوهای ضمنی ما با نوجوانان و جوانان گره گشاتر از آن خواهد بود که بخواهیم از تحولی سخن بگوییم که نه خود آن را درک و هضم کرده ایم و نه گنجایش ظرفیت های فعلی این اجازه را به جامعه می دهد.

قبل از آنکه سرمایه هایی را هم که داریم به فنا بدهیم ، داشته هایمان را تقسیم و مهارت حفظ به اندازه را به گروه هدف آموزش دهیم.
تاریخ ما غنی ست از تجربه ها.چناچه بی تفاوت از کنار آن رد شویم و هر بار بخواهیم راه تازه ای را بی هدف بگشاییم ممکن است آیینه ی عبرت شویم.

انتظار می رود پختگان جامعه از انزوا فاصله بکیرند و توانشان را بر ادای زکات علمشان بگذارند.
ز تاریخ هجرت ز بعد هزار
همی سیصد و سیزده برشمار
سپاسم ز یزدان پیروزگر
که این نامه ی نامی آمد بسر
به ویژه که بودم به بند اندرون
چه لطف آید از طبع بندی برون
غرض بود تاریخ نی شاعری
که طبع من از شعر باشد عری
ز گفتار فردوسی پاک زاد
بسی کرده ام اندرین نامه یاد
نبد اندرین ره گرا توشه ای
هم از خرمن او بدم خوشه ای
نظر شما