روانشناسی تاریخی(psychohistory)

ضرورت به کارگیری نظریه های روانشناختی در تاریخنگاری

لری شینر / ترجمه: امید کفیل کاشانی
شاید مهمترین پاسخ به مخالفت کلی علیه روانشناسی تاریخی اینست که چون تاریخ الگوها و نظریاتِ برآمده از دیگر علوم اجتماعی (جامعه شناسی،انسان شناسی،اقتصاد) را پذیرفته است پس مورخان شایسته نیست که از روانشناسی مبتدی استفاده کنند بلکه بهتر است از الگوهای روانشناسی واضح استفاده کنند.البته،روانشناسی تاریخی میتواند غیر روانکاوانه باشد و حتی در میان مورخانی که به روانکاوی توجه دارند تفاوت های بسیاری در رویکرد وجود دارد،برخی پیرو الگوهای غریزی سنتی هستند،برخی دیگر پیرو برخی فرم های روابط شی هستند و تعداد روزافزونی الگوهای روانشناسی خود مانند الگوی هینز کوهات را دنبال می کنند....

دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷
میشود روانشناسی تاریخی را کاربرد الگوهای روانشناسی رسمی در تحقیق تاریخی معنا کرد.دانش امروزی آن که نامش روانشناسی تاریخی است معمولا تاریخش به انتشار کتاب فروید درباره لئوناردو [داوینچی] در سال ۱۹۱۰ برمی گردد ولی عبارت روانشناسی تاریخی از سالهای ۱۹۶۰ مورد استفاده قرار گرفت.
اگرچه تلاشهای دامنه داری برای به کاربردن نظریات روانکاوانه در تاریخ بین سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۴۰ صورت گرفت ولی ظهور هیتلر و ناسیونالیسم ملی باعث توجه دوباره به فهم انگیزش غیرعقلانی شد.این موضوع به طور خاص در ایالات متحده آمریکا درست بود چرا که در آن جا در سال ۱۹۵۸ ویلیام ال لنگر رئیس انجمن آمریکایی تاریخ شد و دعوت به استفاده از متد های روانکاوانه در تحقیق تاریخی به جای روانشناسی مبتدی کرد.در همان سال اریک اریکسون کتاب پرخواننده اش را منتشر کرد به نام مرد جوان لوتر:مطالعه ای در روانکاوی و تاریخ.در نتیجه ی نفوذ لنگر و اریکسون بسیاری از دانشمندان جوان به روانشناسی تاریخی رو آوردند،نامی که این دانش به زودی به خود گرفت.
اگرچه دو زمینه ی روان شناسی تاریخی و زندگینامه روانی تقریبا مرتبطند ولی روانشناسی تاریخی خود را به شخصیت های مهم تاریخی مانند ریشیلیو،هیتلر یا ویلسون محدود می کند و تلاش می کند تا فراتر از روانشناسی فردی به رفتار گروهی بپردازد.بسیاری از مورخان،آزمودن کاربرد روانکاوی در تاریخ را در شرایط واقعی، موفقیت آن در توضیح رفتار گروه می دانند.شماری از مطالعات اخیر روانکاوانه مانند پزشکان نازی از رابرت جی لیفتن کوشیده اند تا رفتار گروه را در موقعیت های تاریخی سخت توضیح دهند.محاکمات جادوگری در قرن هفدهم نیز موضوع پرباری برای مطالعه ی رفتار گروه بوده است چنانکه در شیطان سرگرم کننده از جان دماس (۱۹۸۲) درباره ی انگلستان نو و شیطان و ادیپ از لیندال روپر(۱۹۹۳) درباره آلمان جنوبی می بینیم.
روانشناسی تاریخی از آغاز در حرفه تاریخ بحث انگیز بوده است اما سپس به یک زیرشاخه ی برجسته در تاریخ آکادمیک در ایالات متحده تبدیل شد.حملات به روانشناسی تاریخی از دونوع بوده اند.یک نوع آن متد تحقیقی بی دقت و نتایج شتابزده را که برخی نویسندگان (به طور خاص متخصصان بالینی که متد تاریخی را نیاموخته اند یا مورخانی که مفاهیم روانکاوی را بد می فهمند یا اشتباه استفاده می کنند) به دست آورده اند مورد انتقاد قرار می دهد.نوع دوم مخالفت با روانشناسی تاریخی مسائل خاصی را دربر می گیرد مانند نقش افراد در تاریخ در مقایسه با نیروهای اقتصادی و اجتماعی بزرگتر،تقلیل گرایی و اهمیت نشان دادن توضیحات جایگزین و ممکن،سخت بودن تحلیل گذشتگان براساس اسناد اندک موجود از تجربیات کودکی و در نهایت سوالات مربوط به اعتبار خود نظریه روانکاوانه.اگرچه پاسخهای منطقی برای هریک از این سوالات وجود دارند ولی برخی از مورخان آکادمیک با این وجود نگاهی مخالف با روانشناسی تاریخی دارند.
شاید مهمترین پاسخ به مخالفت کلی علیه روانشناسی تاریخی اینست که چون تاریخ الگوها و نظریاتِ برآمده از دیگر علوم اجتماعی (جامعه شناسی،انسان شناسی،اقتصاد) را پذیرفته است پس مورخان شایسته نیست که از روانشناسی مبتدی استفاده کنند بلکه بهتر است از الگوهای روانشناسی واضح استفاده کنند.البته،روانشناسی تاریخی میتواند غیر روانکاوانه باشد و حتی در میان مورخانی که به روانکاوی توجه دارند تفاوت های بسیاری در رویکرد وجود دارد،برخی پیرو الگوهای غریزی سنتی هستند،برخی دیگر پیرو برخی فرم های روابط شی هستند و تعداد روزافزونی الگوهای روانشناسی خود مانند الگوی هینز کوهات را دنبال می کنند.
برخی پیشنهاد کرده اند که اگر روانشناسان تاریخ در دو زمینه تاریخ و روانکاوی آموزش ببینند مشکلات روش شناسانه به راحتی جلو گیری می شود.نیز بسیاری از مورخان امروزی هستند که نه تنها درجه دکترا در تاریخ دارند بلکه از یکی از انستیتو های روانکاوی گواهی گرفته اند.در ایالات متحده آمریکا شماری از روانشناسان تاریخ پست های آموزشی و پژوهشی در دانشگاه ها دارند و اموزش دکترا به دانشمندان جوان ارائه می دهند.دو مجله در زمینه روانشناسی تاریخی وجود دارد:مجله ی روانشناسی تاریخی(The Journal of Psychohistory) که اصولا آثار متخصصان بالینی فعال را منتشر می کند و دیگری مرور روانشناسی تاریخی( The Psychohistory Review) که آثار مورخان و متخصصان بالینی را درارتباط با مطابقت با استاندارد های تاریخ آکادمیک منتشر می کند.علیرغم مقاومت دنباله دار،روانشناسی تاریخی در معنای گسترده تر آن جزئی پابرجا از تاریخ آکادمیک در ایالات متحده آمریکا و به درجاتی کمتر در آلمان و اسراییل می باشد.روانشناسی تاریخی راهش را آهسته تر از آنها در بریتانیا و فرانسه پیدا کرده است.
نظر شما