نگاهی به کتاب سیاست‌ورزی در ایران عصر صفوی نوشته کالین میچل

بررسی مشروعیت چندگانه و متحول صفویه برمبنای اسناد دیوانی

زینب عیوضی، دانشجوی دکتری تاریخ
مشروعیت سلسله‌های حکومتگر همواره شکلی پویا داشته و بنابر اقتضائات دچار تحول و دگرگونی می‌شده است. سلسله صفویه نیز یکی از جالب‌ترین و وسوسه‌برانگیز‌ترین دودمان‌های حکومتگر ایرانی پس از اسلام از حیث بررسی موضوع مشروعیت و مراحل تحول آن برای پژوهشگران بوده است...
چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
مشروعیت سلسله‌های حکومتگر همواره شکلی پویا داشته و بنابر اقتضائات دچار تحول و دگرگونی می‌شده است. سلسله صفویه نیز یکی از جالب‌ترین و وسوسه‌برانگیز‌ترین دودمان‌های حکومتگر ایرانی پس از اسلام از حیث بررسی موضوع مشروعیت و مراحل تحول آن برای پژوهشگران بوده است. اثر پژوهشی سیاست‌ورزی در ایران عصر صفوی کوششی است برای آشکار ساختن برخی ابعاد نامکشوف حکومت صفویه. نویسنده اثر حاضر در پی آن است تا با بررسی برخی متون تولید شده در دارالانشا، مراحل و روند تحول مشروعیت در حاکمیت صفوی را نمایان سازد. نویسنده بازه زمانی قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی را برای زمینه بررسی پژوهش انتخاب کرده است. این انتخاب از آن‌روست که ماهیت متحول مشروعیت سلسله صفوی در قرن دهم بیشترین پویایی را داشته است و در این طول این یک قرن است که حکومت صفوی از داعیه‌‌داری منجی‌مآبانه شاه اسماعیل اول در آغاز قرن دهم هجری تبدیل می‌شود به پادشاهی سیاسی و باشکوه شاه عباس اول در ابتدای قرن یازدهم هجری. بررسی این سیر تحول تاکنون مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. کاترین بابایان و شعله کویین در پژوهش‌های ارزنده خودشان به خوبی این سیر تحولی را مشخص کرده‌اند؛ و در کتاب سیاست‌ورزی در ایران عصر صفوی، کالین میچل در واقع ادامه راه پژوهش‌های پیشین را می‌پیماید در حالی که به خوبی به بررسی بازتاب روند تغییرات مشروعیتی در اسناد دیوانی و مکاتبات دیپلماتیک در دوره متقدم صفوی می‌پردازد. کتاب در یک پیشگفتار و چهار بخش اصلی صورت‌بندی شده است. پیشگفتار شامل مقدماتی درباره شناخت حکومت صفوی و بررسی لایه‌های مشروعیتی آن و قسمت مهم‌تر توضیحاتی درباره انشا و نامه‌نگاری دیوانی را شامل می‌شود. همان‌طور که انتظار می‌رود میچل تمدن اسلامی را میراث‌دار دارالانشای ساسانی می‌داند و نشان می‌دهد چگونه این میراث تداوم یافت و بالاخره پس از انتقال از هرات تیموری سر از تبریز صفوی درآورد. تلفیق سنت اسلامی با میراث ایران پیشااسلامی و تجلّی آن در اسناد و مکاتبات دیپلماتیک صفوی به‌زعم نویسنده نشان از هویت چند وجهی دربار صفوی دارد. این هویت چند وجهی اسباب پویایی مشروعیت صفوی را در طول قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی فراهم آورد. حکومت‌های قبل و بعد از صفویه هیچ کدام نتوانستند چنین انسجامی میان عناصر گوناگون پدید آوردند و از این جهت حکومت صفوی از جایگاه متمایزی در تاریخ ایران برخوردار است. منظور از هویت چند وجهی صفویه تشکیل یک حکومت بر مبنای تداوم میراث باستانی ایران، اجرای اصول و معیارهای شرعی، و نیابت امامان شیعه در کنار ورود فرهنگ ترکی ـ مغولی و عناصر قزلباش به حاکمیت صفوی است. طولی نکشید که دوگانگی قومی آغازین در دربار صفوی، میان فارس و ترک، با بنده‌نوازی و پشتیبانی و بهره‌برداری شاه اسماعیل و جانشینانش از عناصر کرد و عرب و گرجی و چرکس و ارمنی، در طرح توسعه شاهنشاهی صفوی، به چندگانگی رسید. نویسنده در توصیف فرهنگ ترکی صفوی‌ها تا حدی اغراق شده بیان می‌کند که آن‌ها سنت چادرنشینی آسیای مرکزی را حفظ کردند و حتی از اصطلاح دربار متحّرک برای صفوی‌ها استفاده کرده است. ما امروز به وضوح می‌دانیم صفوی‌ها خاستگاه شهری داشتند و بعدها در طول حکومتشان، مجلل‌ترین کاخ‌های دوران اسلامی تاریخ ایران را در شهرهای قزوین و اصفهان برپا کردند.
فصل اول با عنوان شاهنشاهی آخرالزمان به پیدایی و تکوین نهاد دارالاشای صفوی میان سال‌های ۹۰۷ تا ۹۳۸ هجری پرداخته است. شاه اسماعیل تا پیروزی‌های نظامی و سیاسی‌اش ادامه داشت می‌توانست خود را در هاله تقدس منجی موعود به قزلباشان ترک هوادارش بنمایاند. هرچند این گرایش‌ها رفته رفته تعدیل می‌شد، بقایایی از بینش‌های آخرالزمانی و عارفانه در سراسر قرن دهم در ایدئولوژی صفویه باقی ماند. شاه اسماعیل صفوی با یک آرمان منجی‌گرایانه به حکومت رسید و جمعیت‌های ترکمن به هواخواهی از آرمان منجی‌گرایانه برخاستند.
متن مکاتبات نشان از این دارد که دیوانیان دارالانشای شاه اسماعیل اول با دستور کار مسیحایی ولی‌نعمتشان آشنایی داشته‌اند. در کنار ادعاهای مسیحایی، ایجاد پیوند و ارتباط میان خاندان پیامبر و خانواده صفوی و ارتباط دادن دشمنان صفویان به دشمنان اهل بیت از خلال نامه‌های دیوانی قابل استخراج است. مضامین خشونت، ارعاب، و انتقام قریب‌الوقوع که ورد زبان صفویه در سال‌های ۹۰۷ تا ۹۲۱ هجری بودند به مکاتبات دبیرخانه نیز رخنه می‌کردند. کارمندان دبیرخانه صفوی که تازه از خدمت آق‌قویونلوهای ترکمن یا تیموریان فارغ شده بودند ولی‌نعمت جدیدشان را فرستاده خداوند معرفی می‌کردند که آمده بود تا انتقام مصیبت‌های وارده به جامعه شیعیان را بگیرد. مهم‌ترین تمهید این بود که اسماعیل را قائم المهدی و دعوتش را نه برای تأسیس یک دولت جدید بلکه برای شروع عصر انتقام‌جویی از کسانی که به علی (ع) و اولادش ستم کرده بودند بنمایانند. به گواهی نامه‌های دیپلماتیکی، منشی‌ها از طیف وسیع مثال‌ها (نوح و ابراهیم و علی (ع) و حسین (ع) و ابومسلم) برای معرفی اسماعیل به درون و بیرون شاهنشاهی صفوی نهایت استفاده را بردند. از نیمه دوم حکومت شاه اسماعیل و به طور مشخص از سال ۹۱۴ هجری که همزمان است با انتصاب نجم‌ ثانی از اهالی اصفهان به مقام وکالت و نیابت سلطنت و همچنین ورود دیوان‌سالاران ایرانی از دربار تیموریان در هرات، تمایلات منجی‌گرایانه آذربایجانی جای خود را به تمایلات ایرانی داد. و با ورود و اقبال به مجموعه تازه‌ای از امثله بلاغی مانند اسکندر و خسرو و جمشید و فریدون و داریوش رو‌به‌رو می‌شویم که پیش‌تر در نخستین نامه‌های صفویه به جای آن‌ها ائمه شیعه را می‌دیدیم. شیوه نامه‌نگاری در نخستین سال‌های پادشاهی طهماسب از ۹۳۰ تا ۹۳۸ هجری نشان می‌دهد که همزمان با چیرگی قزلباشان و به رغم کاهش نفوذ اداری ایرانیان، الگوهای تیموری همچنان امتداد یافتند.
فصل دوم کتاب با عنوان جهان‌شناسی‌های ناهمساز، دو جریان عمده دست اندرکار تولید نامه‌های دیوانی دوره شاه طهماسب را بررسی می‌کند. در دوره طهماسب محیط دیوانی دو گانه‌ای بر حول محور دو شخصیت، کرکی و قاضی جهان، شکل می‌گیرد. کرکی کوشید تا با ایجاد یک تغییر اساسی، نقش مرشد کامل پادشاه صفوی را کمرنگ و به‌جای آن تقدیس امام را جایگزین نماید. همسویی دبیرخانه صفوی با خطی که کرکی تجویز و تبلیغ می‌کرد سبب شکل‌گیری نامه‌هایی با مضامین مذهبی شیعی، دفاع از ادعای امامت علی (ع)، رویکردهای نو به فقهْ مبتنی بر اجتهاد و بالاتر از همه تخریب ابوبکر و عمر و عثمان شد. در برابر جهان‌بینی شیعی کرکی، جهان‌بینی ایرانی قاضی جهان قرار داشت که مضمون جهان‌گشایی و مفهوم دادگری ایرانی ـ اسلامی و استفاده کمتر از بیان شیعی و آیات قرآنی از ویژگی‌های ثابت انشای شاهانه قاضی جهان به نظر می‌رسد.
فصل سوم به بررسی سال‌های ۹۶۳ تا ۹۸۴ هجری یعنی نیمه دوم سلطنت شاه طهماسب پرداخته است. در این دوره یک عامل سیاسی و درباری تازه یعنی سادات در عرصه مناسبات به نقش‌آفرینی پرداختند. این سادات که در شهرهای مختلف ایران از جمله قزوین، اصفهان، تبریز و استرآباد دارای پایگاه بودند در واقع اجرا کننده و گسترش‌دهنده سیاست‌های کرکی به حساب می‌آمدند. در حالی که نامه‌های این دوره از فقهای عرب تازه وارد و هم از سادات نوخاسته مازندرانی متأثر بودند، عناصری در دبیرخانه وجود داشتند که هنوز از الگوهای ایرانی ـ اسلامی پیروی می‌کردند. اینان در لفافه از گفتمان عرفانی، فرهنگی و حتی ظاهراً کفرآمیزی که قاضی جهان رواج داده بود، حمایت می کردند.
فصل پایانی کتاب با عنوان بازگشت پادشاه، به دوره پادشاهی شاه اسماعیل دوم، محمد خدابنده، و و ده سال نخست پادشاهی شاه عباس اول تا سال ۱۰۰۷ هجری پرداخته است. برخلاف نظر اکثر پژوهشگران دوره صفویه، میچل معتقد است شاه اسماعیل دوم متعهد به حفظ حاکمیت صفوی در چارچوب ایدئولوژیکی تشیع بود و آنچه او انجام داد در واقع تنها کوششی برای شکستن ساختار قدرت و کوتاه کردن دست روحانیان شیعه از قدرت بود. شاه اسماعیل دوم کوشید سیر صعودی حرکت فقهایی چون میر سید حسین کرکی را متوقف کند، و در عوض، امتیاز بیش‌تر را به حلقه‌های دبیران و محتسبان و ادیبان و عالمان دیوانی بدهد. دوره کوتاه و متزلزل پادشاهی اسماعیل دوم به سرعت جای خود را به ایام سلطنت محمد خدابنده داد. میچل البته خوشبینانه به دوره پادشاهی او می‌نگرد. پژوهش او نشان می‌دهد جنب‌وجوش طبقه دیوانی بالنده ایرانی ـ اسلامی دبیرخانه همچنان استمرار یافت و به‌عنوان مقدمه‌ای برای عصر طلایی شاه عباس اول نقش‌آفرینی کرد. به لحاظ این پیوستگی دیوانی، بسیاری از نام‌آورانی که بعدها خدمتگزار شاه عباس شدند، تجربه کاری خود را در حکومت خدابنده به دست آورده بودند. یکی از آنان که نامش زودتر به خاطر می‌آید اسکندربیگ منشی بود که رویدادنگار دربار صفوی شد. نامه‌هایی که پس از سال ۹۸۵ هجری تولید شده‌اند نشان از آن دارند که دیگر نیازی به رعایت جنبه‌های شیعی مانند آنچه در دوره‌های قبل وجود داشته، احساس نمی‌شده است. به جای آن تأکید بر اهمیت الگوهای رفتاری شایسته برای شاهان و فرمانروایان به صورت ستایش انوشیروان و دوران شاهان ایرانی پیش از اسلام، همراه با استفاده پیوسته از اشعار کهن فارسی درباره روزگار هخامنشیان و ساسانیان، دست دبیری را در کار نشان می‌دهد که جهان بینی‌اش در چارچوب شیعی متعارف نمی‌گنجد. این دبیران احتمالاً از هرات یا شیراز به قزوین آمده بودند و با حمایت محمد خدابنده اساس آن‌چیزی را پی‌ریزی کردند که بعدها در عصر شاه عباس اول به بالندگی رسید.
در آغاز قرن یازدهم هجری/هفدهم میلادی اعضای دارالانشای شاه عباس اول کوشیدند تا تصویری از دودمان صفوی ارائه دهند که با مملکت ایران منطبق باشد. در واقع می‌توان چنین بیان کرد که برای اولین بار پس از چند سده متوالی، سرزمین ایران، در حکم ظرف مکانی یک دودمان سیاسی قرار گرفت. یک قرن پس از تشکیل سلسله صفوی، دبیرخانه صفوی به خودآگاهی جدید تاریخی و جغرافیایی رسید که بتواند این رسالت مهم را برای سلسله صفوی به تصویر بکشد. دبیران صفوی در کنار دربار و دولت صفوی مصمم بودند ایران را شاهنشاهی متمرکزی به جهان خارج نشان دهند. مثلاً نامه‌های شاه عباس به عبدالله خان و عبدالمؤمن خان گاهی روابط صفویان با ازبکان را در چارچوب مشهور ایرانی ـ تورانی که شاهنامه و آثار حماسی دیگر پدید آورده بودند جای می‌دهد.
در اوایل قرن یازدهم هجری، لحن تند شیعی‌مآبانه در نامه‌های صفوی قرن دهم هجری جای خود را به گرایش‌های فلسفی داد. فیلسوفان و متکلّمان بزرگی همچون شیخ بهایی، میرداماد و ملاصدرا اصفهان را به کانون تتبع دینی و فلسفی تبدیل کردند. در حالی که هنوز فقهای اصولی نقش مهمی در اجرای شریعت اسلامی در سرتاسر کشور داشتند، دیگر آن اقتداری را که در حکومت شاه طهماسب به دست آورده بودند، نداشتند. در هیچ دوره پیشین تاریخ صفویه، دبیرخانه را این چنین پرکار و پربار نمی‌بینیم و نامه‌های این ده ساله نیز بسیار کم‌تر از تولیدات سال‌های ۱۰۰۷ تا ۱۰۳۹ هجری است. در دورانی که اهتمامش بر ایجاد دولت متمرکز منسجم بود، این نامه‌های گزارشی خواه برای دربار صفوی و خواه برای جهان خارج، مسئول کار مهم اثبات اولویت زمانی و مکانی صفویه در ایران و دفاع بلاغی از این ادعا در برابر دودمان‌های رقیب بودند.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما