اصفهان دارد خالی می‌شود...

در رثای دکتر جمشید مظاهری استاد فقید دانشگاه اصفهان

دکتر عبدالمهدی رجایی، اصفهان‌شناس و پژوهشگر تاریخ اجتماعی
برای من که دانشجویی از گروه تاریخ بودم، استاد آیینه ای بود که تاریخ اصفهان را از آن می‌توانم جست. بارها و بارها برای دریافت نکته‌های ظریف، اسناد و حکایات نادر و منابع دور از دسترس و نشان دادن خط سیر تحقیق به محضر ایشان می‌شتافتم. آنقدر شاگرد نواز بود که گاهی به من می‌گفت «از کتاب هایی شما هم که بر اساس روزنامه‌هاست در تعلیقات کتاب جابری استفاده کرده ام» و این جمله استاد بهترین پاداش من برای نگارش آن کتاب‌ها بود...
سه‌شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۶
تاریخ معاصر زمان می میرد
جمشید سروشیارِ ما را نپذیر
ای خاک سیه که اصفهان می‌میرد (خسرو احتشامی)
دکتر مهدی کیوان در مراسم تدفین استاد جمشید مظاهری در روز جمعه ۲۰ بهمن۱۳۹۶ این هشدار را به همه ما داد که «اصفهان دارد از بزرگانش خالی می‌شود.» وجه دیگر این سخن این است که شاگردانی که باید جای این ستون‌های استوار را پر کنند و عرصه دانش را خالی نگذارند کم شمارند و بی‌فروغ. به راستی دیگر چه کسی جای جمشید مظاهری را پر می‌کند؟ چرا جمشید مظاهری بی‌بدیل بود؟ از طیف وسیعی که به مشایعت او آمده بودند می‌شد فهمید جمشید مظاهری که بوده است. دانشگاهیان و شاگردان استاد همه بودند، بازاریان و اصناف، اهالی هنر و موسیقی، کتاب فروش‌ها و وکلا، مسئولین شهرداری و دیگر ارگان‌های فرهنگی هم بودند. خاصیت استاد مظاهری این بود که بدون آن که کوشش کند و یا اصلاً در فکر این باشد، همه را به دنبال خود می‌کشانید. او نه همچون بعضی استادان دانشگاه، خود را فراتر از عامه مردم می‌پنداشت، و دیواری بلند میان خویش و آنان پی می‌افکند و نه آن که دانشش را و مطلوبش را فقط در چهارچوب دانشگاه می‌جست. او پرچمدار ادب بود و پاسدار تاریخ شهر. این هر دو را کاری چنان با دانشگاه نیست. کسی مثل من «تاریخ اصفهان» ایشان را خوانده بود و عاشق وی شده و کسانی هم بر سر کلاس‌های او از دریایش کوزه ای برگرفته اند، از شعر و ادب، سعدی و کلیله و خاقانی. کسانی نیز از مصاحبت و درک محضر اخلاقی و سرشار او چنین شیدا شده بودند. جمشید مظاهری گنجینه ای بود که هر کس می‌خواست می‌توانست قطعه ای از آن را برگیرد. و این نبود مگر روحیه «خورشید صفتی» و بی‌دریغی استاد که هر که را طالب و تشنه می‌دید از هیچ راهنمایی امتناع نمی‌کرد. شاگردانش شاهدند که کلاس‌های استاد همه به هم چسبیده بود. یعنی کلاس پیشین اگر هم به پایان رسیده بود دانشجویان استاد را رها نمی کردند تا کلاس بعدی آغاز می‌شد. هر کس سوال خود را داشت و گمشده خود را می‌جست. اما استاد صبور بود و در انتقال آگاهی مشتاق. حتی برای آنهایی که دانشجوی رسمی وی نبودند و از جایی برای سیراب شدن آمده بودند، او همانگونه می‌نگریست که دانشجویان رسمیش.
چنان که گفتم برای من که دانشجویی از گروه تاریخ بودم، استاد آیینه ای بود که تاریخ اصفهان را از آن می‌توانم جست. بارها و بارها برای دریافت نکته‌های ظریف، اسناد و حکایات نادر و منابع دور از دسترس و نشان دادن خط سیر تحقیق به محضر ایشان می‌شتافتم. آنقدر شاگرد نواز بود که گاهی به من می‌گفت «از کتاب هایی شما هم که بر اساس روزنامه‌هاست در تعلیقات کتاب جابری استفاده کرده ام» و این جمله استاد بهترین پاداش من برای نگارش آن کتاب‌ها بود.
استاد مظاهری بر دو بال تاریخ و ادب پرواز می‌کرد. از تاریخ نیز به بر «تاریخ اصفهان» متمرکز بود. درست مثل بزرگی چون جلال همایی که هم بر مولوی توجه داشت و هم تاریخ اصفهان را می‌نوشت. استاد مظاهری کتابخانه بود از منابع اصفهان شناسی. نخستین تجلی این دانش در تصحیح آثار میرزا حسن جابری انصاری متجلی گردید. در سال ۱۳۵۸ اولین تصحیح از کتاب «تاریخ اصفهان» وی انتشار یافت. این چاپ تعلیقات کمی داشت. استاد بیست سال دیگر تحقیق کرد تا در سال ۱۳۷۸ بار دیگر با تعلیقات عمیق و ارزشمند، کتاب «تاریخ اصفهان» جابری انصاری را به چاپ بعدی رسانید. این چاپ حدود ۶۰۰ صفحه است و بنابر قول اکثر اهل فن، تعلیقات استاد گرانقدرتر از متن کتاب است. وی با مراجعه به صدها اثر دیگر، حواشی ارزشمندی بر کتاب جابری انصاری نوشت و کتاب را به واقع احیا نمود. استاد مظاهری در مقدمه کتاب مذکور آورد «آنان که به تاریخ اصفهان و ری و همه جهان در نگریسته اند، می‌دانند که آن مجموع نفیس کتابی چندان بسامان نیست. نه مطالب نظم و نسقی استوار دارد و نه اسلوب انشای مولف طرزی تندرست و بهنجار است. بگذریم از این که صحت بعض منقولات وی در محل تأمل است. باری نویسنده این سطور را که دیری است تا بر مطالعه آثار انصاری مواظبت دارد، دریغ آمد این گنج شایگان، که خاک انبار تشویش و تعقید است، همچنان از نظر پژوهندگان پنهان ماند. پس فایده جویی را صلاح آن دید که در مطالب جای جای ترتیبی و نظمی تازه دهد تا بعض حرف‌ها که رشته سخن را می‌گسلد به فراویز کتاب یا جای فراخور خویش نقل گردد. نیز آن چه را خطا و ناتمام می‌دانست سعی نمود تا با استعانت از کتب دیگر به اصلاح گراید و تمام شود.» (تاریخ اصفهان، میرزا حسن جابری انصاری، تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری، انتشارات مشعل ۱۳۷۸)
پس مصحح کتاب هم مطالب را جابجا کرده و بر جای خویش نشانیده است و هم در پایان هر جلد، یادداشت هایی را در دو ستون آورده است که گاهی حجم این یادداشت‌ها از اصل فصل بیشتر شده است. اما خود این یادداشت‌ها و حواشی نیز دایره‌المعارفی است از دانسته‌ها و داده‌ها درباب اصفهان، شخصیت‌های شهر، حوادث و نیز منابع و کتب خطی که تلاش دارد سخن جابری را به روشنایی بیشتری بیاورند. در واقع حواشی و یادداشت‌های کتاب، خود در خور تأمل چند باره نسبت به متن اصلی کتاب است. اما اصفهان دانی استاد همه این نیست. در مصاحبت‌هایی که با استاد داشتم ایشان می‌فرمودند که در طی سال‌های پس از ۱۳۷۸ بر این تعلیقات کتاب چند برابر افزوده است و اکنون حجم کتاب به دو برابر رسیده است. ما همه منتظر بودیم که ویرایش جدید کتاب راهی چاپخانه شود و با طبع آن گشایشی دیگر در عرصه اصفهان شناسی به دست آید اما افسوس و دریغ که استاد خود نماند تا بر این شادی ما نظاره‌گر باشد. استاد در روز پنج شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ از میان ما رفت اما دلخوشیم و امیدوار که آثار و نوشته‌های منتشر نشدة وی، همچون نوشته‌های دکتر لطف الله هنرفر، راهی چاه فراموشی نشود و نزدیکان وی نگذارند همت و تلاش استاد در گوشه کتابخانه خاک بخورد و دیگران از آن محروم بمانند. امیدواریم نسخه جدید تاریخ اصفهان با تعلیقات تازه هر چه زودتر به پیشخوان کتابفروشی‌ها آید. آری به قول دکتر مهدی کیوان دیگر استاد مظاهری تکرار نخواهد شد. اما ما شاگردان قدر ناشناس او باید بیشتر بکوشیم تا سخنان وی را فراروی خویش قرار داده و هرچند هرگز، اما جای خالیش را پر کنیم. همت کنیم اصفهان بدون بزرگ نماند.
منبع: روزنامه اصفهان امروز
نظر شما