«کشتیبان را سیاستی دگر آمد»، این عبارت آشنا در تاریخ معاصر ایران، مصرعی بود که احمد قوام، سیاستمدار برجسته عصر قاجار و پهلوی، از منوچهری دامغانی وام گرفت و تغییر کوچکی در آن داد (۱)، تا به ظاهر حسن ختامی باشد بر بیانیه تندی که در عمل سرنوشت سیاسی او را رقم زد.
نگاهی به سیر پرشتاب وقایع ۲۵ الی ۳۰ تیر ماه ۱۳۳۱، یعنی از استعفای دکتر محمد مصدق بر سر اختلاف با شاه در تصدی وزارت جنگ، تا سقوط دولت مستعجل قوام و نقش تعیینکنندهای که این بیانیه در رویدادهای پیچیده پس از صدورش داشت، این پرسش را مطرح کرده است که واقعاً چرا احمد قوام، دولتمردی که فرمان مشروطیت به خط زیبای وی نگاشته شد (۲)، سیاستمدار چیرهدستی که استالین را در جریان مذاکرات مربوط به اشغال ایران به وسیله نیروهای شوروی فریفت و بحران آذربایجان را هوشمندانه حل و فصل نمود، با تجربه چهار بار نخستوزیری پیش از آن، باید چنین بیانیه شدیدالحنی را ترتیب دهد که همه نیروهای سیاسی را علیه وی یکصدا سازد؟ عدهای از این فراتر رفته و در اصل اینکه این بیانیه به قلم خود قوام باشد تشکیک کردهاند. حتی اگر ادله موجهی که شباهت متن بیانیه به ادبیات و منش سیاسی قوام را نشان میدهد فراموش کنیم (۳) و باور داشته باشیم که یکی از نزدیکان «حضرت اشرف» این متن را ترتیب داده، بدیهی است که قوام، شخصاً از آن بیانیه دفاع کرده و به نام نخستوزیر کشور در ساعت دو بعد از ظهر ۲۷ تیرماه ۱۳۳۱، از رادیو تهران به اطلاع عموم رسانده است.
باری، در این میان، این پرسش که آیا واقعاً قوام خود این بیانیه را نگاشته یا خیر، دغدغهای فرعی به نظر میرسد. سوالی که در اینجا اهمیت محوری دارد آنست که برآورد قوام از اوضاع سیاسی کشور چه بود که بیپروا مخالفانش را به تشکیل «محاکم انقلابی» وعده میداد و آنها را «به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون» به «تیرهروزی» تهدید میکرد؟ (۴)
اگر سیر وقایع را از پایان به آغاز نگاه کنیم (روشی که بسیاری از مورخان ناخودآگاه آنرا به کار میگیرند) و بخواهیم سرنوشت نافرجامی که پس از سقوط قوام رقم خورد را مبنای تحلیل خود قرار دهیم، البته آن بیانیه «ناشیانه» به نظر میرسد (۵)، اما اگر «سر و ته دیدن وقایع» در روایت تاریخ را کنار بگذاریم، آنگاه میتوانیم به آنچه که وی واقعاً در زمان انتشار این بیانیه میاندیشیده است نزدیکتر شویم.
درست است که وقایع ۳۰ تیر منجر به مصادره شدن اموال، در به دری و کینهتوزیهایی شد که جان قوام و خانوادهاش را تهدید میکرد، اما باید در نظر داشت که وی به منظور جمعبندی از اوضاع سیاسی روز، سنت پارلمانی ایران از آغاز مشروطیت تا زمانه خود را مد نظر قرار داده است، نه وقایع کمسابقهای که منجر به سقوط خودش شد. قوام در فضایی تجربه سیاسی اندوخته بود که تعویض مکرر کابینهها امری غریب نبود. خود او تا پیش از آن چهار بار نخست وزیر شده بود که سه مرتبه آن کمتر از یک سال به طول انجامید. مهمتر از همه اینکه قوام انتظار داشت که محمدرضا شاه در پی فرمان نخستوزیری او مجلس را منحل کند، امری که اگر اتفاق میافتاد وی سادهتر میتوانست به پیشبرد سیاستهای کوتاه مدتش نائل گردد، مسئله نفت را با نگاه «مطالبه مشروع از یک کمپانی» حل کند و کار را به «خصومت بین دو ملت» نکشد، همچنان که در بحران آذربایجان و مذاکرات شوروی نقش تاریخی خود را در غیاب مجلس ایفا کرده بود. این احتمالاً برنامهای بود که قوام برای دور پنجم نخستوزیری خود در سر داشت.
با این حال او پیشبینی این را هم میکرد که موج اجتماعی ملی شدن صنعت نفت در کنار نفوذ رو به رشد تمایلات چپگرایانه راه مذاکرات آتی با دول غربی را ناهموار سازد. از این زاویه دید، تهدیدات بیانیه، حکایت از اراده رئیسالوزرا برای زهرچشم گرفتن و مقابله پیشدستانه با تظاهرات، اعتصابات و ناامنیهای متعاقب این مذاکرات دارد. آنچه که وی در محاسبات خود دخیل نداده وقایع غیر قابل کنترل و برقآسایی بود که به فاصله تنها پنج روز از حکم نخستوزیری او رقم خورد.
در رفتار سیاسی ایران پس از مشروطه، اعدام نخستوزیر آنسان که به قیمت جان رزمآرا تمام شد، بیسابقه نبود. میدانیم که قوام مسلماً این ریسک را پذیرفته، اما برآوردی از آن نداشته است که تعویض دولت به جای صحن پارلمان در کف خیابان رخ دهد. چنین پدیدهای در عالم سیاست امری نامتعارف بود. بعید است وی احتمال آن را داده باشد که مخالفان یک نخست وزیر، به جای استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی مشروطه برای خلع وی، به منزل، همسر و فرزند او حمله کنند!(۶)
خطای دیگر قوام درگیر شدن همزمان در چند جبهه و درافتادن یکجا با همه دشمنانش بود. معارضان او به صورت عمده در سه گروه قرار میگرفتند. ملی، مذهبی و تودهای. او به خودی خود، با پذیرش نخستوزیری، از منظر هواخواهان جبهه ملی، جایگاه مصدق را غصب کرده بود و با توجه به کاریزمای روزافزون دکتر مصدق در میان هوادارانش، احتمالاً هر نخستوزیر دیگری هم به جای او قبول مسئولیت میکرد، نمیتوانست در همراهسازی بخش قابل توجهی از بدنه جبهه ملی امیدوار باشد، چه رسد به احمد قوام که در نظر ملیون اهل ساخت و پاخت بود و آمده بود تا دستاوردهای ملی شدن نفت را با سیاستی سازشکارانه بر باد دهد. در دیگر سوی، حزب توده با سازماندهی منسجم اجتماعی و حتی نظامی قرار داشت (۷) که قوام را در بهترین حالت مهره امریکا میدید و اگر در این بیانیه تهدیدآمیز با عنوان «افراطیون سرخ» هم خوانده نمیشد، پیشاپیش آماده بود تا انتقام رودست خوردن «رفیق استالین» را از وی بگیرد. و در آخر، ضلع سوم این مثلث را هواداران مذهبی آیتالله کاشانی تشکیل میدادند که قوام در این اطلاعیه با عبارت «ارتجاع سیاه»، مشخصاً به آنان حمله و ساز «جدایی دین از سیاست» را کوک کرده بود.
لحن تند و قیممآبانه این بیانیه، که شاید بتوان آن را بزرگترین خطای زندگی سیاسی احمد قوام برشمرد، کافی بود تا مثلث ملی، مذهبی و تودهای، در عین تضادهای ایدئولوژیک، عملاً بر ضد وی متحد شوند و این اتحاد اضداد، نقطه پایانی شد بر کارنامه سیاسی یکی از تاثیرگذارترین چهرههای تاریخ ایران پس از مشروطه، کشتیبانی که از واپسین طوفان، به سلامت نگذشت.
آنچه که در ادامه میخوانید بخشی از این بیانیه معروف است که در روزنامه اطلاعات ۲۸ تیر ۱۳۳۱ درج شده است:
«اعلامیه نخست وزیر
دو ساعت بعد از ظهر دیروز این اطلاعیه از طرف آقای قوام السلطنه نخست وزیر به وسیله رادیو تهران منتشر گردید:
ملت ایران!
بدون اندک تردید و درنگ دعوت شاهنشاه متبوع و مخفم خود را به مقام ریاست دولت پذیرفته و با وجود کبر سن و نیاز به استراحت، این بار سنگین را بر دوش گرفتم. در مقابل سختی و آشفتگی اوضاع، در مذهب یک وطن خواه صمیمی، کفر بود که به ملاحظات شخصی شانه از خدمتگزاری خالی کند و با بی قیدی به پریشانی و سیه بختی مملکت نظاره نماید.
حس مسئولیت و تکلیف مرا بر آن داشت که از فرصت مغتنم استفاده کرده و در مقام ترمیم ویرانی ها برآیم. در اینجا تذکر این نکته اساسی را لازم می دانم که به مناسبات حسنه با عموم ممالک، خاصه با دول بزرگ دنیا اهمیت بسیار می دهم و رفتار خود را نسبت به آن ها مطابق با مقدرات بین الملل می نمایم و لکن به اتباع ایرانی اجازه نخواهم داد که به اتکاء اجانب، اغراض خود را بر دولت من تحمیل کنند.
هم وطنان به عدل و داد مانند نان و آب نیازمندند. باید قوه قضائیه مستقل باشد و واقعا از دو قوه مقننه و مجریه تفکیک و از زیر نفوذ آن ها آزاد شود.
من شبی با وجدان آرام سر به بالین خواهم نهاد که در زندان های پایتخت و ولایات یک نفر بی گناه با ناله و آه به سر نبرد. من می خواهم تمام اهالی این کشور اعم از مامور دولت و صنعتگر و کارگر و برزگر و بازرگان، غنی و ثروتمند باشند. از چشم تنگی برخی رجال که در صدد کسر حقوق کارمندان و مصادره اتومبیل و فروش ادارات برآمده اند، تنفر دارم.
به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته و زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف به هدر داده اند.
ملت ایران!
من به اتکاء حمایت شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردم و هدف نهایی ام رفاه و سعادت شماست و به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواحی حکومت فرا رسیده است.
کشتیبان را سیاستی دگر آمد.
طهران- ۲۷ تیر ۱۳۳۱
رئیس الوزرا- قوامالسلطنه»
پینوشتها:
۱- قوام واژه «کشتیبان» را جایگزین «کشتنیان» کرده است. اصل بیت منوچهری دامغانی این است: «عمر خوش دختران رز به سر آمد، کشتنیان را سیاستی دگر آمد». برخی معتقدند که قوام اصل مصرع را نوشته اما گوینده رادیو آن را به اشتباه خوانده است. اگر این گفته را بپذیریم، باز هم چنین اشتباهی به مصرعی با مسما برای چنان بیانیهای تبدیل شده است!
۲- سه رویداد و سه دولتمند، ص ۳۵.
۳- در تیرس حادثه، ص ۲۸۰.
۴- گذشته چراغ راه آینده است، ص ۶۳۵.
۵- خواب آشفته نفت، ص ۴۸۴.
۶- سه رویداد و سه دولتمند، ص ۴۱۹.
۷- نک: کتاب سازمان افسران حزب توده ایران.
منابع:
- جامی، ن، گذشته چراغ راه آینده است (تهران، ققنوس، ۱۳۶۲)
- خسروپناه، محمدحسین، سازمان افسران حزب توده ایران (تهران، شیرازه، ۱۳۸۷)
- شوکت، حمید، در تیرس حادثه (تهران، اختران، ۱۳۸۵)
- موحد، محمدعلی، خواب آشفته نفت (تهران، کارنامه، ۱۳۹۳)
- نهاوندی، هوشنگ، سه رویداد سه دولتمرد (لسآنجلس، شرکت کتاب، ۱۳۸۸)
کشتیبان در میان طوفان
نگاهی به اطلاعیه تاریخی نخستوزیری احمد قوام
شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۶
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ